مقدمه
تفسیر موضوعی در آغاز مرحلهای قرار دارد که تفسیر ترتیبی قرنها پیش آن را گذرانده است و آن، تلفیق دو مرحله «تعمیق» و «تفریع» است. البته به دلیل وجود تجربه تفسیر ترتیبی، سرعت تحولات و سیر تکاملی تفسیر موضوعی به هیچ رو، با تفسیر ترتیبی قابل مقایسه نیست.
در عصر حاضر، تفسیر موضوعی با پسوندهای برونقرآنی، درونقرآنی، بینرشتهای، تطبیقی و... مطرح میشود و گونههای دیگری نیز کمکم در صف رونمایی قرار میگیرند. یکی از گونههای تفسیر موضوعی، «تفسیر موضوعیِ روایی» است که حاصل پیوند تفسیر موضوعی و روایات است.
شاید از ارتباط «تفسیر موضوعی» و «روایات» بتوان تصویرهای متعددی ارائه نمود و تلقیهای مختلفی را توضیح داد؛ به عنوان نمونه، میتوان به این چند تصویر اشاره کرد:
۱. تفسیر رواییِ یکی از موضوعات قرآنی؛ مثلاً موضوعی چون «غنا» انتخاب گردد، آیات آن استخراج شده و سپس با استفاده از روایات تفسیری به تفسیر آیات موضوع پرداخته شود.
۲. گردآوری روایاتی که به نوعی تفسیر موضوعی انجام دادهاند که میتوان آن مجموعه را تلاشهای روایی در زمینه تفسیر موضوعی دانست.
۳. بررسی موضوعی مشخص در قرآن و سپس مطالعه آن موضوع در روایات و