است؛ اما باید توجه داشت که صفات و ملکاتی مورد نظر است که قابلیت اتصاف به خوب یا بد داشته باشند. یعنی اگر عادت یا ملکهای قابلیت اتصاف به خوبی یا بدی نداشته باشد، ذیل اخلاق قرار نمیگیرد. برای مثال کسی را که از سرِ عادت یا ملکه، هنگام سخن گفتن با دیگری، به بالا نگاه میکند یا چشمانش را میبندد، نمیتوان بداخلاق یا خوشاخلاق دانست؛ زیرا چنین ملکهای به خوب یا بد متصف نمیشود و در اخلاق فرد تأثیری ندارد.
پ. هر علم موضوعی دارد و موضوع، آن چیزی است که تمام مسائل آن علم درباره آن بحث میکند؛ همانند نقطه محوری که اشیای دیگر گرد آن میچرخند. با این بیان، موضوع علم اخلاق، نفس ناطقه و جان آدمی است ازآنرو که به صفاتی با قابلیت ارزشگذاریِ مثبت یا منفی متصف است و به تبعیت از آن صفات، افعالى اعم از نیک یا بد از او صادر میشود.
ت. اگرچه اخلاق ناظر به صفات فرد است، باید توجه داشت که هر صفت به واسطه تکرار رفتاری متناسب با آن صفت به وجود آمده، در ضمیر صاحب آن رفتار نهادینه میشود. همچنین اگر صفتی به عنوان سجیه و خُلق شناخته شد، رفتاری متناسب با آن صفت از صاحب آن صفت صادر میشود. ازاینرو رفتارها، هم بهوجودآورنده صفاتاند و هم پس از آنکه صفتی را به وجود آوردند، آن صفت به واسطه رفتارهای بعدی تجلی مییابد. بنابراین میتوان گفت در علم اخلاق علاوه بر بررسی صفات و ملاکات انسانی، رفتارهای اختیاری انسان نیز مورد بحث قرار میگیرد؛ البته رفتارهایی که قابلیت ارزشگذاری به خوب یا بد را داراست.