و او را وادار به عمل و رفتاری در راستای آن حس درونی میکند. بنابراین فردی که مسئولیتِ کاری را بر عهده میگیرد، میپذیرد که یک سری فعالیتها و کارها را انجام دهد در حالی که پیش از پذیرش آن، چنین وظیفهای بر عهده او نبوده و کسی از او انتظار انجام آن را نداشته است.
برای مسئولیت چهار شرط متصور است: نخست تکلیفی که انجام آن بر عهده مسئول گذاشته میشود؛ دوم آگاهی نسبت به انجام آن تکلیف؛ سوم قدرت و توانایی مسئول در انجام آن؛ و چهارم اختیار و اراده فرد نسبت به انجام وظیفه. این شرایط بهخوبی نمایانگر آن است که هریک از آنها محَقَّق نباشد، مسئولیت در خارج مصداق نخواهد یافت و مسئولیتپذیری معنا نخواهد داشت.
با توجه به اراده، قدرت و اختیار انسان مسئول، اگر از سوی مسئول خطا یا اشتباهی در راستای انجام وظیفهاش سر زند، آن را بر عهده گرفته، در صدد جبران برمیآید؛ اما انسانهایی که مسئولیتپذیر نیستند، هنگام خطا و اشتباه، مسئولیت آن را بر دوش دیگری میاندازند و در پی توجیه و فرار از پاسخگویی و جبراناند. این در حالی است که در آموزههای قرآنی فرار از مسئولیت امکانپذیر نیست و همه بندگان خدا در پیشگاه پروردگارشان باید پاسخگو باشند و اگر خودشان از پاسخگویی طفره روند، خداوند اعضا و جوارحشان را به سخن درخواهد آورد:
«اِنَّ السَّمْعَ والْبَصَرَ والفُؤاد کُلُّ اولئكَ کانَ عَنْهُ مَسْئُولا:۱ همانا گوش و چشم و دل، همه اینها مورد باز خواست قرار خواهد