را در آن جامعه به هنجار مبدل کرده، ارزشهای اخلاقی آن جامعه را به فراموشی خواهد سپرد.
در فرایند تبدیل جهانگردی به گردشگری و غلبه نگاه اقتصادی در هتلداری، آنچه موجب ورود آسیب جدی به یک هتل میشود، برخاسته از چند تصور است:
نخست آنکه فرد واردشده به هتل، از سوی کارگزاران هتل، مشتری دیده شود نه مهمان. با این رویکرد، هتلدار، هتلداری را کار اقتصادی محض به شمار میآورد و برای حرفه خویش رسالتی فرهنگی قایل نخواهد بود. همچنین با این رویکرد و ذهنیت، نخواهد توانست رضایت مهمان خود را در هتل بهشایستگی تأمین کند و همواره غالب مهمانان از گرانیِ اقامت و خدمات گلهمند خواهد بود.
دوم آنکه فرد واردشده به هتل، اجنبی پنداشته شود، نه خودی. چه بسیار هتلدارانی که از این منظر به مهمان خود مینگرند و در تعاملات بین فردی خویش، خودخواهاند و همانند کسی که خود را محور کائنات میداند عمل میکنند. این افراد دیگران را موجوداتی تصور میکنند که برای خدمت و منفعترسانی به آنان آفریده شدهاند. ازاینرو رحم و انصاف و جوانمردی را در مرامِ اینگونه افراد کمتر میتوان مشاهده کرد. البته سختگیری و انعطافناپذیریِ خود در بُعد اقتصادی را با رفتاری نرم و زبانی محترمانه و مؤدبانه دنبال میکنند. به عبارت دیگر، ادب و اخلاق را هم وسیلهای برای نیل به اهداف اقتصادی خود استخدام میکنند.
پنداره سوم این است که مهمان هتل، احمق و گنگ تصور شود، نه موجودی عاقل و باهوش. هتلدارانی که با این تصور حرفه خود را دنبال