ابن منظور و طُرَیحی، ضجر را دلتنگی و تنگی، معنا کردهاند:
الضجر: القلق من الغم. تضجر: تبرم، مکان ضَجر و ضَجِر: أی ضیق.۱
ضجر: یقال: ضجر من الشیء فهو ضجر، أی اغتمّ و قلق منه و هو ضجور للمبالغة.۲
اندوه کلامی، نگرانی و آشفتگی و تحت فشار بودن معانی است که در کتب لغت در تعریف ضجر، آورده شده است.
نگاهی به کاربردهای ضجر، در فرهنگهای لغت، به برداشت ما کمک میکند. ابن فارِس، به تعدادی از این کاربردها اشاره کرده است. برای نمونه در مورد حیوان، به معنای بسیار آوازهخوان است.
ضجر البعیر: کثر رغاؤه.
در مورد انسان، به معنای دلتنگی است.
فلان ضجر: ضیق النفس.
و در مورد جا و مکان، به معنای تنگی و کمبود جا، آمده است:
مکان ضجر: ضیق.۳
نهایتاً در تعریف واژه ضَجَر، باید گفت: ضَجَر، به آشفتگی، ناآرامی و فشارهای زندگی گفته میشود که فرد برای فرار از آنها، به ساز و کار دفاعی از طریق تظاهر بیانی روی میآورد.
۴. «کسل» و «تَوانی»
اشتـراکات معنایی بین «تَوانی» و «کَسَل»، از جمله ضعف و سستی را