فصل دوم: سستی
یک. کلّیات
الف. کسل، از منظر لغتشناسان
آنچه در کتب لغت، در مورد مفهوم کسل دیده میشود، اتّفاق اهل لغت بر دو نکته اساسی درباره این واژه است. ابتدا اینکه این واژه، دارای یک معنای کلیدی مشترک است و آن، کاهلی کردن، سنگینی و اقدام نکردن نسبت به انجام گرفتن کاری یا اتمام آن است.دیگر آنکه این کاهلی کردن، آنجایی معنای کسل میدهد که کاهلی کردن و عمل نکردن در آن امر، سزاوار نباشد.
خلیل، ابن فارِس و ابن منظور، هر سه، کسل را سنگینی نسبت به انجام گرفتن کار یا کاهلی نمودن نسبت به انجام دادن آن میدانند:
کسل: التثاقل عن الشیء أو القعود عن إتمامه.۱