دو. کلّیات
الف. نشاط، از منظر لغتشناسان
اوّلین گام در مفهومشناسی، ارائه دیدگاه لغتشناسان است. لغتشناسان، برای این واژه در کتابهای لغت، معانی متعدّدی آوردهاند. «حرکت»، «تفتُّح»، «طیّب النفس للعمل»، «حلّالعقدة»، «خف»، «أسرع» و«ضدّ الکسل»، از جمله معانیای است که برای نشاط، آورده شده است.
خلیل میگوید که «نشط»، آرامش خاطر برای انجام دادن کارهاست:
نشط الإنسان: طیب النفس للعمل ونحوه.۱
ابن فارِس هم نشاط را چیزی میداند که در خود، حرکت و اهتراز و گشایش، داشته باشد:
نشط: أصل صحیح یدلّ علی اهتزاز وحرکة. النشاط: وهو لما فیه من الحرکة والاهتزاز و التفتّح.۲
ابن اثیر، مادّه «نشط» را، آن گاه که در دو باب مختلف به کار گرفته شود، دارای دو معنای متناقض (گره خوردن و گِره گشودن) میداند و میگوید:
نشطت العقدة: إذا عقدتها و أنشطتها و أنتشطتها:إذا حلّلتها.۳
و ابن منظور، بیشتر با استفاده از معانی روایی، دست به تعریف زده است و به گونهای ماهیّت آن را مشخّص کرده و آورده که نشاط، نقطه مقابل کسل است.