به]سزاى[ دستاورد پیشین آنها، به آنان بدى رسد، انسان، ناسپاسى مىکند)
.
(وَ إِذا أَذَقْنَا النَّاسَ رَحْمَةً فَرِحُوا بِها وَ إِنْ تُصِبْهُمْ سَیئَةٌ بِما قَدَّمَتْ أَیدیهِمْ إِذا هُمْ یقْنَطُونَ.۱
و چون به مردم، رحمتى بچشانیم، بِدان شاد مىگردند و چون به ]سزاى[ آنچه دستاورد گذشته آنان است، صدمهاى به ایشان برسد، به ناگاه، نومید مىشوند)
.
پس با نگاهی کلّی به آیات و احادیثی که ذکر شد، تعابیری همچون (بمالدیهم)
، (بما أوتوا)
، (بما عندهم)
، (بما أصاب)
، (رَحْمَةً فَرِحَ بِها)
، (من الدنیا تدرکونه)
و مواردی جز آن، به بیان همان نکتهای میپردازد که پیشتر متذکّر شدیم و آن، این است که شادی (فرح)، با داشتن و دارا شدن، رابطه داشته و شادی، به وسیله آن، حاصل میگردد و تعابیری همچون: (تحرمونه)
، (تُصِبْهُمْ سَیئة)
و (اخذناهم بغته)
، نشان از احساس ناشادمانی و غم است که با محرومیّت و نداشتن، در ارتباط است.
با وجود این، میتوان اینگونه نتیجه گرفت که در شادی و غم، دو مفهوم «وجدان» و «فقدان» و به عبارت دیگر، «دستیابی» و «از دست دادن» یا «حائز شدن» و «فاقد شدن»، نقشی اساسی ایفا میکند. این دو، میتوانند موجب حالتی نفسانی گردند که از آن، تعبیر به شادی و غم میشود.
مـوضوع شـایان ذکـر، آن است که مفهوم «فرح»، با هر یک از دو بُعد