سينهها حفظ و ثبت شده بود و آنچه بدان نياز داشت، گردآورى به صورت يكپارچه و در يك مصحف بود؛ كارى كه امام در مصحف خود انجام داد. ۱
با اين توضيح، مىتوان مصحف حضرت را «قرآن مفسَّر» ناميد . بنا بر اين ، تدوين چنين مصحفى به معناى پذيرش تحريف در قرآن كنونى نيست.
سوم. وجود مصاحف صحابه
آخرين دليلى كه از لا به لاى ادله محدّث نورى به عنوان يك دليل مستقل تاريخى قابل استخراج است، وجود مصاحف صحابه است. محدّث نورى معتقد است با توجه به تفاوتهايى كه در باره اين مصاحف در مقايسه با مصحف كنونى گزارش شدهاند، مىتوان نتيجه گرفت كه در مصحف كنونى تحريف راه يافته است. ۲
نقد دليل
همان گونه كه در باره مصحف حضرت امير عليه السلام بيان كرديم، چنين استدلالى منوط به آن است كه مصاحف مورد ادعا در اختيار ما باشد و ما بتوانيم ميان آنها و قرآن موجود مقايسه كنيم و تنها به استناد گزارشهاى تاريخى كه آنها نيز ملازمت ميان وجود اين مصاحف با راهيافت تحريف در قرآن را ثابت نمىكنند، نمىتوان مدعى راهيافت تحريف به كاستى در قرآن شد.
از توصيفهاى مصاحف صحابه در منابع تاريخى و روايى مىتوان استفاده كرد كه تفاوت مصحف ابن مسعود و مصحف ابىّ بن كعب با مصحف كنونى، در اضافات تفسيرى و تبديل برخى از كلمات دشوار (غريب) قرآن به كلمهاى ديگر جهت شرح و توضيح آنها بوده و به نزاهت قرآن از تحريف آسيبى نمىرساند. البته