اين ، ضرورت تشابه رخدادهاى حال با گذشته ، مستلزم تحقق تحريف در قرآن است» . ۱
نقد دليل
استدلال به تشابه رخدادهاى امم ، به گونههاى مختلف نقد شده است كه برخى از نقدها ناظر به ناتمام بودن صغرا هستند و برخى از آنها كبراى قياس را مخدوش مىدانند.
شكى نيست كه بسيارى از رخدادهاى امّتهاى گذشته مانند كشتن پيامبران ، در ميان امّت اسلامى رخ نداده است . بنا بر اين نمىتوان مفاد روايات را تطابق كامل حوادث دانست ؛ بلكه بايد گفت كه تطابق اجمالى كفايت مىكند. تحريف نيز بر تحريف معنوى حمل مىشود. ۲
به نظر مىرسد كه مفاد روايات نبوى در خصوص تكرار حوادث اُمَم پيشين در مقام بيان اين نكته است كه آدميان هويّتى واحد دارند و اميال طبيعى و خواستهاى فطرى آنان با گذشت زمان و مكان و آمدوشد امّتها تغيير نمىكنند. اين مطلب ، دستكم در دو آيه آمده است: آن جا كه قرآن تأكيد مىكند كه بر اساس تشابه جانها (روحها) در ميان امّت اسلامى كسانى يافت شدند كه از پيامبر خواستند تا خداوند با آنان سخن بگويد و نشانهاى بر نبوّت او ارائه كند:
(وَ قَالَ الَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ لَوْلَا يُكَلِّمُنَا اللَّهُ أَوْ تَأْتِينَآ ءَايَةٌ كَذَ لِكَ قَالَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِم مِّثْلَ قَوْلِهِمْ تَشَبَهَتْ قُلُوبُهُمْ قَدْ بَيَّنَّا الْأَيَتِ لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ . ۳
آنان كه نمىدانند ، گفتند : چرا خداوند با ما سخن نمىگويد ، يا همچنين آيهاى