خليفه دوم مدّعى بود كه آيه رجم ، در دوران پيامبر صلى اللَّه عليه و آله به عنوان آيهاى از قرآن تلاوت مىشده و او بر افزودن آن به قرآن اصرار داشت. بر اساس روايتى ، عمر اعلام كرد كه اگر نگران ملامت مردم نبود، آيه رجم را به قرآن مىافزود. ۱مكتوب و عمومى بودن قرآن به گونهاى كه خليفهاى همچون عمر با همه انگيزه و اصرارش، در مقابل نظارت عمومى، حتّى از افزودن يك آيه بر قرآن نيز خود را درمانده مىبيند، نشاندهنده فضاى فرهنگى فراگير در سرزمين وحى است؛ فضايى كه اساساً امكان هرگونه كاهش يا افزايش را در باره قرآن ، منتفى مىسازد.
همچنين زمانى كه عثمان به كتابت قرآن و هماهنگ كردن مصاحف پرداخت، شمارى از طرفداران حكومت كوشيدند «واو» اوّل در (وَالَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَلَا يُنفِقُونَهَا فِى سَبِيلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُم بِعَذَابٍ أَلِيمٍ ؛ آنان كه طلا و نقره را مىاندوزند و آن را در راه خدا انفاق نمىنمايند ، به عذابى دردناك بشارتشان ده) را حذف كنند . با اين كار ، آنان مىخواستند اين فقره آيه ، وصف اَحبار و رُهبانى باشد كه در فقره پيش ، از آنان ياد شده است ، نه جملهاى مستأنفه كه در مقام نكوهش انباشتن طلا و نقره از همه، اعم از كافر و مسلمان است و در نتيجه با حذف «واو»، آيه در خصوص انباشتن ثروت توسط حاكمان اسلامى و وعده عذاب الهى بر ايشان ساكت باشد . اما صحابى بزرگ پيامبر صلى اللَّه عليه و آله، ابىّ بن كعب به شدت مخالفت كرد و با مخالفت او نتوانستند واو را حذف كنند. ۲ روشن است كه ابىّ بن كعب ، تنها در سايه عمومى بودن نصوص قرآن و با حمايت افكار عمومى مسلمانان مىتوانست مانع از اين اقدام خليفه مقتدر شود .
دوم. تواتر
تواتر نقل قرآن ، از مهمترين ادلّه سلامت قرآن از تحريف و بدين معناست كه در