۱۷۱.تفسير القمّى - در باره اين سخن خداوند متعال : (بلكه آن ، قرآنى بزرگوار است در لوحى محفوظ) -:فرمود : ۱ «لوح محفوظ ، دو طرف دارد . يك طرفش در سمت راست عرش است و طرف ديگرش ، بر پيشانى اسرافيل . پس هر گاه پروردگارِ بلندنام ، سخن به وحى گشايد ، لوح بر پيشانى اسرافيل مىخورَد ، و او به لوح مىنگرد و آنچه را در لوح است ، به جبرئيل عليه السلام وحى مىكند» .
ب - در آمدن جبرئيل عليه السلام به صورت انسان
۱۷۲.امام على عليه السلام : بر پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله وارد شدم . ديدم سرش در دامان دِحيه كَلْبى است . به او سلام كردم . دِحيه به من گفت : و بر تو سلام ، اى امير مؤمنان و شهسوار مسلمانان و پيشواى روسِپيدان و كُشنده ناكِثان و مارِقان و قاسِطان ... و اى پيشواى پرهيزگاران ! ... پسرعمويت را در دامان خود بگير كه تو به اين كار ، سزاوارترى .
چون نزديك پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله شدم و سرش را در دامان خود نهادم ، دِحيه را نديدم . پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله ، چشمانش را گشود و فرمود : «اى على ! با كه سخن مىگفتى ؟» . گفتم : دِحيه كَلْبى . سپس ماجرا را براى ايشان گفتم .
ايشان فرمود : «او دِحيه نبود ؛ بلكه جبرئيل بود . نزد تو آمد تا به تو بفهمانَد كه خداوند متعال ، اين نامها را بر تو نهاده است» .
۱۷۳.مسند ابن حنبل - به نقل از عامر يا ابو عامر يا ابو مالك -:پيامبر صلى اللَّه عليه و آله در جمع يارانش نشسته بود كه جبرئيل عليه السلام به صورت ناشناس ، وارد شد ، چنان كه ايشان پنداشت مردى از مسلمانان است . بر پيامبر صلى اللَّه عليه و آله سلام كرد و ايشان ، پاسخ سلامش را داد . سپس جبرئيل عليه السلام دستش را بر زانوان پيامبر صلى اللَّه عليه و آله گذاشت و گفت : اى پيامبر خدا ! اسلام چيست ؟
فرمود : «اين كه در برابر خداوند ، سرِ تسليم فرود آورى و گواهى دهى كه معبودى جز خداى يكتا نيست ...» .
سپس رفت ، و چون نديديم از كدام راه رفت ( / و چون از نظرْ ناپديد شد) ، پيامبر صلى اللَّه عليه و آله ، سه بار فرمود : «سبحان اللَّه !» و افزود : «اين ، جبرئيل بود . آمده بود كه دين مردم را به آنها بياموزد . سوگند به آن كه جان محمّد در دست اوست ، هيچ گاه او نزد من نيامد ، مگر آن كه مىشناختمش ، بجز اين بار» .