چوبدستى من است . به آن تكيه مىدهم ، و با آن براى گوسفندانم برگ مىريزم ، و كارهاى ديگرى براى من از آن بر مىآيد).
شب تاريك است و هوا سرد و موسى به دنبال آتشى است كه همسر دردمندش را بدان گرم سازد . ناگه نورى از دور مىبيند و به سويش مىشتابد. ندايى از غيب مىشنود و خويشتن را در محضر حقيقت هستى مىبيند. خداوند با او سخن مىگويد و از او مىپرسد: اى موسى! آنچه به دست دارى چيست؟ موسى فقط مىتوانست در يك كلمه پاسخ دهد: «عصا» يا بگويد: «اين عصاى من است»؛ اما به اين بسنده نكرد، چون نمىخواست گفتگويش با محبوب راستين، فرجام يابد. پيشگاه معشوق و هنگام يافتن گمشده، آستان دلدادگى و مقام اطناب است . از اين رو ، قرآن از زبان موسى گزارش مىدهد كه گفت: «اين عصاى من است، بر آن تكيه مىزنم و با آن براى گوسفندانم [از درختان] برگ مىريزم، و مرا در آن نيازها و سودهاى ديگر است».
گريزهاى زيبا و سزامند كه در كتب ادبى با عنوان «حُسن تخلّص» و «استطراد» و «حسن ختام» نامبردار است، از جمله جلوههاى بلاغت قرآن است:
(فَدَلَّاهُمَا بِغُرُورٍ فَلَمَّا ذَاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُمَا سَوْءَ تُهُمَا وَطَفِقَا يَخْصِفَانِ عَلَيْهِمَا مِن وَرَقِ الْجَنَّةِ ... يَبَنِىءَادَمَ قَدْ أَنزَلْنَا عَلَيْكُمْ لِبَاسًا يُوَ رِى سَوْءَ تِكُمْ وَرِيشًا وَلِبَاسُ التَّقْوَى ذَ لِكَ خَيْرٌ .۱
آن دو را با فريب به سقوط كشاند . وقتى آنها از درخت چشيدند ، زشتىهايشان براى خودشان نمايان شد . و به چسبانيدن برگهاى بهشت پرداختند ... اى فرزندان آدم ، ما بر شما لباسى فرو فرستاديم كه زشتى شما را مىپوشاند و زينتى است . و لباس تقوا ، بهترين است).
در اين آيات، سخن از بهشتزيستى آدم و همسر او حوّاست تا اين كه شيطان