است۱ و اشاعره بر خلاف آنان معتقدند كه كلام الهى ، صفت ذاتى بارى تعالى است.۲ علامه طباطبايى بر اين باور است كه كلام و سخن ، فعل يا صفت گوينده آن نيست ؛ زيرا آن امرى اعتبارى است كه فقط در ظرف ادعا و وضع الفاظ محقق مىشود و از اين رو ، فعل حقيقى صادر شده از كسى ، و يا صفت يك موصوف ، خارجى نيست ، اگر چه به اعتبار صدا و آوايى كه در توليد آن نقش دارد ، به فاعل ايجاد صوت ، يعنى متكلّم منتسب مىشود . و اين نيز از باب توسعه در اطلاق است بدين گونه كه از همان نسبت مجازى كه به فاعل مىدهند، مىتوان وصفى نيز براى او انتزاع كرده، او را متكلم ناميد؛ چنان كه در ساير امور اعتبارى مانند خضوع، تعظيم، اهانت، خريد و فروش و امثال آن چنين اطلاقى روى مىدهد.۳
۳. حقيقت كلام الهى: معتزله در تبيين حقيقت كلام معتقدند كه كلام خداوند عبارت از اصوات و حروفى است كه قائم به ذات او نيستند، بلكه خداوند آنها را در غير خودش مانند لوح محفوظ يا جبرائيل يا نبى ، خلق كرده است.۴
حنابله معتقدند كه كلام خداوند عبارت است از حروف و اصواتى كه قائم به ذات الهى اند و قديم.۵ اشاعره با طرح نظريه كلام نفسى ، در صدد بازسازى نظريه حنابله بر آمده، كوشيدند از سستى و ضعف آن بكاهند.
در اين نظريه هم قدم قرآن حفظ شده و هم منافات آن با برخى آيات و روايات دال بر حدوث قرآن بر طرف شده است. آنان معتقدند كه كلام بر دو قسم نفسى و لفظى است و كلام نفسى نه خبر است و نه امر و نه نهى، و زمان حال و گذشته و آينده در آن داخل نيست و هيچ يك از احكام كلام لفظى و خيالى را ندارد.۶ قرآن بر
1.شرح الأصول الخمسة : ص۳۵۷ - ۳۶۰.
2.شرح الأصول الخمسة : ص۳۶۰؛ نهاية الاصول : ص۷۷.
3.الميزان فى تفسير القرآن : ج۱۴ ص۲۴۹.
4.شرح الأصول الخمسة : ص۳۵۸؛ محاضرات فى الهيات : ص۱۱۸.
5.ر. ك: شرح الاصول الخمسة : ص۳۶۰ و ۳۶۸، محاضرات فى الهيات : ص۱۲۳.
6.تعليقات كشف المراد فى شرح تجريد الاعتقاد : ص۳۲۴.