قديم به شمار آورده و معتزله، برخى از مرجئه و خوارج ، آن را حادث و مخلوق دانستهاند. ايشان معتقد۱ بودند كلام خداوند كه قرآن از آن جمله است، صفت فعل و مخلوق خداوند است. آنان در اين بحث معتقد بودند كه اعتقاد به قرآنِ قديمِ غير مخلوق، با مفهوم يگانگى خدا سازگار نيست.۲ مخلوق بودن قرآن به نظر آنان بدين معناست كه خداوند با الفاظ سخن نمىگويد؛ بلكه براى برقرار كردن ارتباط با مخاطب، آوا و اصوات كلام را كه به صورتى قابل شنيدن باشد مىآفريند و اين آوا، مجازاً كلام ناميده مىشود۳ و معتقد بودند كه قرآن ، كلام خدا و حادث است و همه صفات حدوث در آن جمع است. قرآن ، از سورهها، آيات، كلمات و حروف تركيب يافته كه خوانده و شنيده مىشوند و داراى آغاز و انجام است، بنا بر اين نمىتواند ازلى باشد. از اين گذشته ، در قرآن ، ناسخ و منسوخ هست و ناسخ، منسوخ را نسخ مىكند و جايز نيست كه قديم ، در معرض نسخ واقع شود، يا ازلى ، به حدوث متصف گردد . بنا بر اين ، قرآن ، مخلوق است. كلام خدا نيز مخلوق است و خداوند هنگام حاجت آن را خلق مىكند و اين كلام قائم به او نيست؛ بلكه خارج از ذات اوست و آن را در محلى مىآفريند و در آن محل شنيده مىشود.۴
در مقابل اين نظر، ابوالحسن اشعرى ، بنيانگذار مكتب كلامى اشعرى ، عقيده داشت كه كلام خدا نه مخلوق است و نه علم او؛ بلكه صفت ذات اوست۵ ... . قرآن كلام خدا و غير مخلوق است و هر كس سخن از خلق آن بگويد كافر است.۶
1.أوائل المقالات : ص۵۲ - ۵۳؛ شرح الاُصول الخمسه : ص۳۵۷.
2.فلسفه علم كلام : ص۲۸۵.
3.مكتبها و فرقههاى اسلامى در سدههاى ميانه : ص۱۰۰.
4.تاريخ فلسفه در جهان اسلام : ص۱۲۰ - ۱۲۱.
5.الابانة عن اصول الديانة : ص۴۷؛ اعيان الشيعة : ج۱ ص۱۰۸؛ منتهى الاصول : ج۱ ص۱۱۵.
6.ر. ك: شرح المقاصد : ج۲ ص۱۰۰؛ اعيان الشيعة : ج۱ ص۱۰۹.