فصل هفتم : رويارويى با قرآن
۷ / ۱
نسبتهاى ناروا به قرآن
الف - جادو
قرآن
(و كسانى كه به حق - چون به سويشان آمد - كافر شدند ، مىگويند: اين ، جز سِحْرى آشكار نيست).
(و هر گاه نشانهاى ببينند ، روى مىگردانند و مىگويند: سِحرى دائم است).
(و هنگامى را [ياد كن] كه عيسى پسر مريم گفت: «اى فرزندان اسرائيل ! من ، فرستاده خدا به سوى شما هستم. تورات را كه پيش از من بوده ، تصديق مىكنم و به فرستادهاى كه پس از من مىآيد و نام او احمد است ، بشارتگرم» . پس وقتى براى آنان ، دلايل روشن آورد، گفتند: اين ، سِحرى آشكار است).
(پس گفت: اين [قرآن] ، جز جادويى كه [به برخى] آموختهاند، چيزى نيست).
حديث
۳۴۶.دلائل النبوّة ، ابو نعيم - به نقل از سعيد بن جُبَير - : گروهى از قريش ، نزديك موسم حج نزد وليد بن مُغَيره - كه ريشسفيد آنها بود - ، گِرد آمدند . وليد به آنها گفت: اى گروه قريش! موسم حج ، فرا رسيده است و گروههاى عرب ، به زودى در اين جا بر شما وارد خواهند شد . قطعاً آنان ، آوازه اين همشهرى شما (محمّد صلى اللَّه عليه و آله) را شنيدهاند. پس بياييد در باره او بر يك نظر ، همداستان شويد و از اختلاف نظر بپرهيزيد؛ زيرا در اين صورت ، سخنان شما متناقض خواهد شد و يكى ، ديگرى را رد خواهد كرد.
قريشيان گفتند: تو، خود بگو - اى ابو عبد شمس - و يك نظر را ابراز كن تا همه ما ، همان را بگوييم.
وليد گفت: نه . شما بگوييد و من مىشنوم.
گفتند: مىگوييم كه او كاهن (پيشگو) است.
وليد گفت: او كاهن نيست . ما كاهنان را ديدهايم . گفتههاى او از نوع زمزمه و سجعگويىِ كاهنان نيست .
گفتند: پس مىگوييم كه او ديوانه است.
وليد گفت: او ديوانه هم نيست . ما ديوانگى را ديدهايم و با آن آشناييم . او مانند ديوانگان ، دچار خفگى و تشنّج و واگويه كردن نمىشود .
گفتند: مىگوييم كه او شاعر است .
وليد گفت: او شاعر هم نيست. ما تمام انواع شعر ، از رَجَز و هَزَج و قُرَيضه و مَقبوضه و مَبسوطه را مىشناسيم . بنا بر اين، او شاعر نيست.
گفتند: مىگوييم كه جادوگر است.
وليد گفت: او جادوگر هم نيست . ما جادوگران و جادوى آنها را ديدهايم. او نه مانند جادوگران مىدَمَد و نه گِرِه مىزند.
گفتند: خودت چه مىگويى ، اى ابو عبد شمس؟
وليد گفت: به خدا سوگند كه سخن او ، حلاوتى دارد . ريشه آن ، خوشگوار است و شاخهاش ، پُرميوه. شما هر يك از اين سخنان را در باره او بگوييد، [دروغ بودن و] نادرستى آن ، معلوم مىشود. نزديكترين سخن در باره او ، اين است كه بگوييد، جادوگر است و ميان انسان و پدرش و برادرش و همسرش و عشيرهاش ، جدايى مىافكنَد .
پس آن عدّه ، [همداستان] بر اين امر ، از وليد جدا شدند .