سيوطى نيز از ابن عطّيه نقل مىكند كه اگر كلمهاى از قرآن را برداريم و در زبان عرب براى آن مترادفى جستجو كنيم ، واژهاى نخواهيم يافت كه با جايگزينى آن، بيان خارقالعاده قرآنى آسيب نبيند.۱
ظرافتهاى بىشمار و تحسينبرانگيز در سوره حمد نيز متبلور است. در اين سوره ، آغاز سخن به صورت غايبانه در وصف خداوند صورت مىگيرد:
(الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَلَمِينَ * الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ * مَلِكِ يَوْمِ الدِّينِ .
تمامى ستايش از آن پروردگار جهانياناست؛خداى مهربان و آمرزنده، دارنده روز جزا).
سپس بر اثر توجه به خداوند و صفات كمال، ربوبيت و رحمت گسترده او، پرستشگر الهى خود را در حضور بارگاه خداوند مهربان مىيابد. از اينرو،بىاختيار سخن غايبانه به گفتگوى حضورى بدل مىشود (التفات از غيبت به حضور):
(إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ .
خدايا، ما فقط دل در گرو تو داريم و تو را مىپرستيم و تنها از تو يارى مىجوييم).
آن گاه در مقام نيازخواهى، جلب همه خوبىها و دفع همه بدىها را از او مىخواهد:
(اهْدِنَا الصِّرَ طَ الْمُسْتَقِيمَ * صِرَ طَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَ لَا الضَّآلِّينَ .
خدايا، ما را به راه استوار و راستى رهنمون باش؛ راه آنان كه بر ايشان نعمت ارزانى داشتهاى) .
در اين درخواست نيز سخن به نهايت دقت ادا مىشود. وقتى سخن از احسان خدا بر پاكان مىرود، فعل به صورت معلوم و با انتساب به خداوند آورده مىشود؛ ولى آن گاه كه سخن از ناراستان مىرود، با صيغه مفعولى «مغضوب عليهم» و صفت