43
شناخت‌نامه قرآن بر پايه قرآن و حديث - جلد سوّم

۷۶۹.امام على عليه السلام: سپس كتاب را بر او فرو فرستاد . آن ، نورى است كه چراغ‏هايش ، خاموش نمى‏شوند و چراغى است كه شعله‏اش ، فروكش نمى‏كند و دريايى است كه به قعرش نمى‏توان رسيد و شاه‏راهى است كه پيماينده‏اش را به گم‏راهى نمى‏كشانَد و فروغى است كه پرتو آن ، تاريك نمى‏شود و سندى است كه برهانش ، فروكش نمى‏كند، و بيان روشنى است كه پايه‏هايش، فرو نمى‏ريزند و دارويى است كه بيم بيمارى در آن نمى‏رود و عزّت‏بخشى است كه هوادارانش شكست نمى‏خورند و حقيقتى است كه يارانش ، تنها نمى‏مانند.
قرآن ، معدن ايمان و كانون آن است، چشمه‏هاى دانش و درياهاى آن است، باغ‏هاى عدالت و آبگيرهاى آن است، پايه‏هاى اسلام و بناى آن است، درّه‏هاى حق و دشت‏هاى آن است . دريايى است كه هر چه از آب آن بر كشند ، تهى نمى‏شود و چشمه‏هايى است كه هر اندازه از آنها بردارند ، نمى‏خشكند، و آبشخورهايى است كه هر اندازه تشنگانْ از آنها بنوشند ، از آب آنها كم نمى‏شود، و منزلگاه‏هايى است كه مسافران ، راه آنها را گم نمى‏كنند، و نشانه‏هايى است كه از ديد رهروان ، پنهان نمى‏مانند، و تپّه‏هايى [بلند ]است كه روندگان ، از آنها عبور نمى‏توانند كرد. خداوند ، آن را زُداينده عطش دانشمندان و بهار دل‏هاى ژرف‏انديشان و مقصد راه‏هاى نيكان، قرار داده است . دارويى است كه پس از آن ، دارويى نيست و نورى است كه با آن ، تاريكى‏اى نيست و ريسمانى است كه دستاويزش ، محكم است و دژى است كه به بلنداى آن ، دسترس نيست. براى كسى كه از آن پيروى كند ، [مايه ]عزّت است و براى كسى كه به آن وارد شود، [مايه ]سلامت و امنيت است و براى كسى كه از آن دنباله‏روى كند ، راه‏نماست و براى كسى كه آن را به خود نسبت دهد ، عذر است و براى كسى كه با آن سخن بگويد ، دليل است و براى كسى كه به وسيله آن ، اقامه دعوا كند ، گواه است و براى كسى كه به وسيله آن ، احتجاج كند ، [مايه ]پيروزى است و براى كسى كه به آن عمل كند ، نگه‏دارنده است و براى كسى كه آن را به كار وا دارد ، مَركبى تندروست و براى كسى كه در پىِ نشانه باشد، نشانه است و براى كسى كه آن را بر تن كند ، زِره است و براى كسى كه آن را بفهمد ، دانش است و براى كسى كه آن را روايت كند ، حديث است و براى كسى كه داورى كند، حُكم است.

۷۷۰.فاطمه عليها السلام: براى خداوند ، در ميان شما ، پيمانى است كه آن را به شما تقديم كرده است و يادگارى است كه آن را جانشين [خود ]در ميان شما ، قرار داده است: كتاب خدا كه دلايل آن ، روشن است و آياتى كه درون‏هايش ، آشكار است و برهانى كه ظواهرش ، هويداست. گوش دادن به آن ، مردمان را پايدار مى‏سازد و پيروانش را به سوى رضوان ، رهبرى مى‏كند و دنباله‏روانش را به نجات مى‏كشانَد. در آن ، حجّت‏هاى نورانى خدا و حرام‏هاى تعيين شده‏اش و فضائل فرا خوانده شده‏اش و عام‏هاى فراگير كفايت كننده‏اش‏۱ و رخصت‏هاى ارزانى شده‏اش و آيين‏هاى واجبش و دلايل‏۲ گذشته‏اش (معجزات پيامبران پيشين) ، بيان شده است .

1.مراد از «جُمَل» - كه در متن عربى حديث آمده - ، متشابهات (سربسته‏ها) هستند و توصيف متشابه به كافى، براى دفع اين توهّم است كه به خاطر اجمال، در آنها كاستى‏اى وجود دارد. پس متشابهات قرآن، در بيان مرادشان ، كافى هستند. احتمال هم دارد كه مراد از «جمل» ، دليل‏هاى عامّى باشند كه احكام بسيارى از آنها استنباط مى‏شود.

2.مراد از «بيّنات» - كه در متن عربى حديث آمده - ، محكمات هستند.


شناخت‌نامه قرآن بر پايه قرآن و حديث - جلد سوّم
42

۷۶۹.عنه عليه السلام : ثُمَّ أنزَلَ عَلَيهِ الكِتابَ نوراً لا تُطفَأُ مَصابيحُهُ ، وسِراجاً لا يَخبو تَوَقُّدُهُ ، وبَحراً لا يُدرَكُ قَعرُهُ ، ومِنهاجاً لا يُضِلُّ نَهجُهُ ، وشُعاعاً لا يُظلِمُ ضَوؤُهُ ، وفُرقاناً لا يُخمَدُ بُرهانُهُ ، وتِبياناً لا تُهدَمُ أركانُهُ ، وشِفاءً لا تُخشى‏ أسقامُهُ ، وعِزّاً لا تُهزَمُ أنصارُهُ ، وحَقّاً لا تُخذَلُ أعوانُهُ ، فَهُوَ مَعدِنُ الإِيمانِ وبُحبوحَتُهُ‏۱ ، ويَنابيعُ العِلمِ وبُحورُهُ ، ورِياضُ العَدلِ و غُدرانُهُ ، وأثافِيُ‏۲ الإِسلامِ وبُنيانُهُ ، وأودِيَةُ الحَقِّ وغيطانُهُ‏۳ ، وبَحرٌ لا يَنزِفُهُ المُستَنزِفونَ ، وعُيونٌ لا يَنضِبُهَا الماتِحونَ ، ومَناهِلُ لا يَغيضُهَا الوارِدونَ ، ومَنازِلُ لا يَضِلُّ نَهجَهَا المُسافِرونَ ، وأعلامٌ لا يَعمى‏ عَنهَا السّائِرونَ ، وآكامٌ لا يَجوزُ عَنهَا القاصِدونَ ، جَعَلَهُ اللَّهُ رِيّاً لِعَطَشِ العُلَماءِ ، ورَبيعاً لِقُلوبِ الفُقَهاءِ ، ومَحاجَّ لِطُرُقِ الصُّلَحاءِ ، ودَواءً لَيسَ بَعدَهُ داءٌ ، ونوراً لَيسَ مَعَهُ ظُلمَةٌ ، وحَبلاً وَثيقاً عُروَتُهُ ، ومَعقِلاً مَنيعاً ذِروَتُهُ ، وعِزّاً لِمَن تَوَلّاهُ ، وسِلماً لِمَن دَخَلَهُ ، وهُدىً لِمَنِ ائتَمَّ بِهِ ، وعُذراً لِمَنِ انتَحَلَهُ ، وبُرهاناً لِمَن تَكَلَّمَ بِهِ ، وشاهِداً لِمَن خاصَمَ بِهِ ، وفَلجاً لِمَن حاجَّ بِهِ ، وحامِلاً لِمَن حَمَلَهُ ، ومَطِيَّةً لِمَن أعمَلَهُ ، وآيَةً لِمَن تَوَسَّمَ ، وجُنَّةً لِمَنِ استَلأَمَ‏۴ ، وعِلماً لِمَن وَعى‏ ، وحَديثاً لِمَن رَوى‏ ، وحُكماً لِمَن قَضى‏ .۵

۷۷۰.فاطمة عليها السلام : للَّهِ‏ِ فيكُم عَهدٌ قَدَّمَهُ إلَيكُم ، وبَقِيَّةٌ استَخلَفَها عَلَيكُم ، كِتابُ اللَّهِ بَيِّنَةٌ بَصائِرُهُ ، وآيٌ مُنكَشِفَةٌ سَرائِرُهُ ، وبُرهانٌ مُتَجَلِّيَةٌ ظَواهِرُهُ ، مُديمٌ لِلبَرِيَّةِ استِماعُهُ ، وقائِدٌ إلَى الرِّضوانِ أتباعَهُ ، مُؤَدِّياً إلَى النَّجاةِ أشياعَهُ ، فيهِ تِبيانُ حُجَجِ اللَّهِ المُنَوَّرَةِ ، ومَحارِمِهِ المَحدودَةِ ، وفَضائِلِهِ المَندوبَةِ ، وجُمَلِهِ الكافِيَةِ ، ورُخَصِهِ المَوهوبَةِ ، وشَرايِعِهِ المَكتوبَةِ ، وبَيِّناتِهِ‏۶ الخالِيَةِ .۷

1.بُحبوحة الدار : وسطها . يقال : تبحبحَ : إذا تمكّن وتوسّط المنزل والمُقام (النهاية : ج ۱ ص ۹۸ «بحبح») .

2.الأثافيُّ : جمع الاُثفيّة - بالضمّ والكسر على أفعولة - وهي الحجارة التي تُنصَب ويُجعَل القدرُ عليها . وقد تخفّف الياء في الجمع ، واستعارها هنا لما قام الإسلامُ عليه وثَبَتَ كثبوت القدر على الأثافيّ (مجمع البحرين : ج ۱ ص ۲۴۳ «ثفى») .

3.الغَوط : المطمئنّ الواسع من الأرض ، الجمع غيطان (القاموس المحيط : ج ۲ ص ۳۷۶ «غوط») . والكلام استعارة .

4.استلأمَ لَأْمَتَهُ : لَبِسَها . واللّأْمة : الدرع (لسان العرب : ج ۱۲ ص ۵۳۲ «لأم») .

5.نهج البلاغة: الخطبة ۱۹۸ ، بحار الأنوار: ج ۹۲ ص ۲۱ ح ۲۱ .

6.المراد بالبيّنات : المحكمات . وبالجمل المتشابهات ، ووصفها بالكافية لدفع توهُّم نقص فيها لإجمالها ؛ فإنّها كافية فيما اُريد منها . ويحتمل أن يكون المراد بالجمل العمومات التي يستنبط منها الأحكام الكثيرة (بحار الأنوار : ج ۲۹ ص ۲۵۸) .

7.كتاب من لا يحضره الفقيه: ج ۳ ص ۵۶۷ ح ۴۹۴۰ ، علل الشرائع: ص ۲۴۸ ح ۲ كلاهما عن زينب بنت الإمام عليّ عليه السلام ، الاحتجاج: ج ۱ ص ۲۵۸ ح ۴۹ عن عبداللَّه بن الحسن عن آبائه عليهم السلام وكلاهما نحوه ، بحار الأنوار: ج ۹۲ ص ۱۳ ح ۵ .

  • نام منبع :
    شناخت‌نامه قرآن بر پايه قرآن و حديث - جلد سوّم
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعي از پژوهشگران، اصغر هادوي کاشاني، محمّد احسانى‏فر لنگرودى، علي‌رضا نظري خرّم، محمّدرضا حسين‌زاده، علي شاه‌ علي‌زاده، حميد رضا شيخي (مترجم)
    تعداد جلد :
    4
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    02/01/1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 7478
صفحه از 442
پرینت  ارسال به