۸۸۳.صحيح البخارى - به نقل از ابو سعيد خُدرى - : مردى شنيد كه مرد ديگرى ( قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ ) را مىخواند و آن را تكرار مىكند. صبح كه شد ، آن مرد نزد پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله آمد و آنچه را شنيده بود ، براى ايشان بازگو كرد و طورى بازگو كرد كه انگار ، آن را كم و ناچيز مىشمُرَد. پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود: «سوگند به آن كه جانم در دست اوست ، اين سوره ، با يكْ سومِ قرآن ، برابرى مىكند» .
۸۸۴.امام صادق عليه السلام - به نقل از پدرانش عليهم السلام - : روزى پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله به يارانش فرمود: «كدام يك از شما ، هميشه روزهدار است؟» . سلمان گفت : من ، اى پيامبر خدا!
پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود: «كدام يك از شما ، هميشه شبزندهدارى مىكند؟» . [باز ]سلمان گفت: من ، اى پيامبر خدا!
فرمود: «كدام يك از شما ، هر روز قرآن را ختم مىكند؟» . سلمان [باز هم ]گفت: من ، اى پيامبر خدا!
يكى از ياران پيامبر صلى اللَّه عليه و آله عصبانى شد و گفت: اى پيامبر خدا! اين مردِ ايرانى ، مىخواهد بر ما فخر بفروشد! فرمودى: «كدام يك از شما ، هميشه روزهدار است؟» ، او گفت: «من» ، در صورتى كه بيشتر روزها ، روزه نيست . فرمودى: «كدام يك از شما ، هميشه شب زندهدارى مىكند؟» ، گفت: «من» ، در صورتى كه بيشترِ شب را مىخوابد. فرمودى: «كدام يك از شما ، هر روز قرآن را ختم مىكند؟» ، گفت: «من» ، در حالى كه در بيشتر ساعات روز، [لبش] خاموش است!
پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود: «خاموش باش ، فلانى! تو را چه رسد كه به كسى همچون لقمان حكيم ، خُرده بگيرى؟ [علّت ادّعايش را] از خودش بپرس، پاسخت را مىدهد» .
آن مرد به سلمان گفت: اى عبد اللَّه! مگر تو نگفتى كه هميشه روزهدار هستى؟ سلمان گفت: چرا. مرد گفت: امّا من ديدهام كه بيشتر روزها ، غذا مىخورى!
سلمان گفت: چنان نيست كه تو گمان مىكنى. من در ماه ، سه روز را روزه مىگيرم، و خداوند عزّ وجلّ فرموده است: (هر كه يك نيكى بياورد ، براى او ده چندان باشد) . همچنين شعبان را به ماه رمضان ، وصل مىكنم . اين است روزهدارىِ هميشگى .
مرد گفت: آيا تو نگفتى كه تمام شب را شبزندهدارى مىكنى؟ سلمان گفت: چرا. مرد گفت: امّا تو بيشترِ شب را مىخوابى!
سلمان گفت: چنان نيست كه تو مىپندارى ؛ بلكه من از محبوبم پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله شنيدم كه مىفرمايد: «هر كه شب را با طهارت (با وضو) بخوابد ، چنان است كه آن شب را به شب زندهدارى گذرانده باشد» و من ، هر شب را با وضو به سر مىبرم.
مرد گفت: آيا تو نگفتى كه هر روز ، قرآن را ختم مىكنى؟ سلمان گفت: چرا. مرد گفت: امّا تو بيشترِ ساعات روز ، خاموش هستى!
سلمان گفت: چنان نيست كه تو مىپندارى ؛ بلكه از محبوبم پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله شنيدم كه به على عليه السلام مىفرمايد: «اى ابو الحسن! حكايت تو در ميان امّت من ، حكايت ( قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ ) است كه هر كس يك بار آن را بخوانَد، در واقع، يكْ سومِ قرآن را خوانده است و هر كس دو بار آن را بخواند، در واقع، دو سومِ آن را خوانده است و هر كس سه بار آن را بخواند، در واقع، قرآن را ختم كرده است. پس هر كس با زبانش تو را دوست بدارد ، يكْ سومِ ايمانش كامل است و هر كس با زبان و دلش ، تو را دوست بدارد ، دوْ سومِ ايمانش كامل است و هر كس با زبانش و دلش تو را دوست بدارد و با دستش يارىات كند ، ايمان [خود ]را كامل ساخته است. اى على! سوگند به آن كه مرا به حق بر انگيخت، اگر همان اندازه كه آسمانيانْ تو را دوست دارند، زمينيان دوستت مىداشتند، هيچ كس به آتش [دوزخ] ، عذاب نمىشد».
من نيز هر روز ، سه مرتبه ( قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ ) را مىخوانم .
آن مرد ، دهانش بسته شد و برخاست.