روشن مىكند تا جايى كه امر مخيّل همچون امر متحقّق به نظر مىرسد و امر وهمى در جاى امرى متيقّن مىنشيند و غايب مانند حاضر و شاهد جلوهگر مىشود و بدين روست كه در قرآن و ساير كتب الهى امثال بسيارى آمده است و پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله و ديگر انبياى بزرگ و علما امثله بسيارى آوردهاند.۱
فخر رازى در تفسير كبير آورده است كه سخن از آن جهت به ضرب المثل كشانده مىشود كه ضرب المثل چنان در دلها اثر مىگذارد كه وصف يك امر به تنهايى و بدون تمثيل آوردن براى آن ، نمىتواند آن اندازه مؤثر افتد وآن بدين جهت است كه مقصود از مَثَل، تشبيه امرى مخفى به امرى آشكار، و امرى غايب به امرى شاهد و محسوس است... . ترغيب به ايمان و منع از كفر ، بدون ضرب المثل اثر چندانى بر دل نمىگذارد؛ اما هنگامى كه ايمان را به نور تشبيه كند و كفر را به ظلمت مثل زند، تأثير حُسن ايمان و قُبح كفر در دل بيشتر مىشود و از همين روست كه خداوند، عزّ و جلّ، در قرآن مبين و ساير كتب الهى امثالى آورده است و مىفرمايد: (وَ تِلْكَ الْأَمْثَلُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ؛۲ اينها مثالهايى است كه ما براى مردم مىزنيم).۳
اقسام تمثيل
صاحب جواهر الادب ، در يك تقسيمبندى كلى ، مَثَل را به سه قسم مفترضه ممكنه، مخترعه مستحيله و مختلطه تقسيم كرده است كه مراد از امثال مفترضه ممكنه ، امثالى است كه از زبان انسان بيان مىشود و به رفتار و كردار انسان مىپردازد، در حالى كه امثال مخترعه مستحيله ، امثالى هستند كه گوينده از زبان حيوانات و جمادات بيان مىكند و كردار و گفتار ذوى العقول را به آنها نسبت مىدهد؛ مانند