عبارتى نمونه باشد.۱ مَثَل ، گاهى در معناى «نمونه» نيز به كار رفته است. افزون بر اين، مَثَل با حفظ معناى اصلى خود، وجوه و كاركردهاى معنايى متفاوتى يافته است؛ از جمله مَثَل به معناى سرگذشت، داستان، گفتار مشهور و نمونه، حكمت نافع، صفت، دليل و عبرت به كار رفته است.۲
اصطلاح «مَثَل زدن» يا «تمثيل» در علم بيان، در معنايى هماهنگ با مفهوم لغوى آن، عبارت است از تشبيهى كه به تبيين بهتر مراد متكلم بينجامد.۳ مَثَل ، گاه در قالب تشبيه تمثيل ، و گاه در قالب استعاره مركب كه وجه شبه در آنها از امور متعدد منتزع شده است، رخ مىنمايد، اعم از آن كه مشبهٌبه از امور حسى باشد يا غير حسى۴ و يا اين كه به واقعيت خارجى اشاره داشته يا فرضى و خيالى باشد.۵
ويژگىها و فوايد تمثيل
محسوسترين فايده تمثيل را مىتوان تسهيل و تسريع در فهم دانست؛ زيرا مفاهيم معقول گاه چنان ظريف و پيچيده اند كه جز از راه تمثيل قابل فهم و تفهيم نيستند، از همين روست كه بسيارى تمثيل را تشبيه معقول به محسوس دانستهاند.۶
دانشمندان، در فوايد تمثيل بسيار سخن گفتهاند. ابن اثير ، تمثيل را داراى سه ويژگى مبالغه، بيان و ايجاز دانسته است.۷ به گفته نظّام ، در تمثيل چهار ويژگى هست كه در ساير گفتارها يافت نمىشوند و عبارت اند از ايجاز لفظ، معنارسانى
1.التحقيق : ج۱۱ ص۲۵ ماده «مثل».
2.الكشاف : ج۱ ص۷۲؛ البرهان فى علوم القرآن : ج۱ ص۴۹۰؛ لسان العرب : ج۱۱ ص۶۱۲ ماده «مثل»؛ نثر طوبى : ج۲ ص۳۸۵.
3.ر. ك: جواهر الأدب : ج۱ ص۲۶۰ ؛ مجمع الأمثال : ص۲۰؛ مفردات الفاظ القرآن : ص۸۲۱ ماده «مثل».
4.مختصر المعانى : ص۱۹۶ - ۱۹۷ و ۲۲۵؛ نثر طوبى : ج۲ ص۳۸۵.
5.الميزان فى تفسير القرآن : ج۱۴ ص۴۰۸.
6.البرهان فى علوم القرآن : ج۱ ص۴۸۸؛ الإتقان فى علوم القرآن : ج۲ ص۳۴۴؛ الإنصاف : ج۱ ص۲۱۸.
7.المثل السائر : ج۲ ص۱۲۲.