د - مَثَل سخن پاك و سخن ناپاك
(آيا نديدى خدا چگونه مَثَل زده؟ سخنى پاك كه مانند درختى پاك است كه ريشهاش استوار و شاخهاش در آسمان است ، [و ]ميوهاش را هر دم به اذن پروردگارش مىدهد؟ و خدا مَثَلها را براى مردم مىزند . شايد كه آنان پند گيرند. و مَثَلِ سخنى ناپاك ، چون درختى ناپاك است كه از روى زمين ، كنده شده و قرارى ندارد).
ه - مَثَلهايى براى بيان ويژگىهاى مؤمن و كافر
(مَثَل اين دو گروه، چون نابينا و كر [ در مقايسه ] با بينا و شنواست. آيا در مَثَل ، يكسان اند؟ پس آيا پند نمىگيريد؟).
(خدا مَثَلى مىزند: بندهاى است زرخريد كه هيچ كارى از او بر نمىآيد. آيا [ او ] با كسى كه به وى از جانب خود ، روزىِ نيكو دادهايم و او از آن ، در نهان و آشكار ، انفاق مىكند ، يكسان است؟ ستايش ، خداى راست ؛ [ نه، ] بلكه بيشترشان نمىدانند. و خدا مَثَلى [ ديگر ] مىزند: دو مردند كه يكى از آنها لال است و هيچ كارى از او بر نمىآيد و او سربار خداوندگارش است . هر جا كه او را مىفرستد ، خيرى به همراه نمىآورد. آيا او با كسى كه به عدالت فرمان مىدهد و خود بر راه راست است ، يكسان است؟).
(خدا مَثَلى زده است: مردى است كه چند خواجه ناسازگار ، در [ مالكيت ] او شراكت دارند [ و هر يك ، او را به كارى مىگمارند ] و مردى است كه تنها ، فرمانبر يك مرد است. آيا اين دو ، در مَثَل ، يكسان اند؟ ستايش خداى را ؛ [ نه، ]بلكه بيشترشان نمىدانند).
(آيا كسى كه مرده[ دل ] بود و زندهاش گردانيديم و براى او نورى پديد آورديم تا در پرتو آن، در ميان مردم راه برود، چون كسى است كه گويى گرفتار در تاريكىهاست و از آن ، بيرون آمدنى نيست؟ اين گونه براى كافران ، آنچه انجام مىدادند ، زينت داده شد) .
(پس آيا آن كس كه نگونسار راه مىپيمايد ، هدايت يافتهتر است ، يا آن كس كه ايستاده بر راه راست مىرود؟).