و اين ، از آن روست كه [آيات] قرآن را با آياتى ديگر زدند، و به منسوخ ، به گمان اين كه ناسخ است، استدلال كردند و به خاص ، در حالى كه آن را عام مىشمردند، استناد نمودند ، و به آغاز آيه، احتجاج كردند و در تأويل آن ، سنّت را وا نهادند، و به آغاز و پايان سخن، دقّت نكردند، و ورودى و خروجىهاى آن را نشناختند؛ چرا كه آن را از اهلش نگرفتند . از اين رو ، هم خود ، گمراه شدند و هم ديگران را به گمراهى انداختند .
در برخى از روايات، ضرب قرآن به قرآن ، به كار يهود و نصارا تشبيه شده و از نحوه تعامل آنان با كتب الهى الگوبردارى شده است.
... إنّما هَلَكَ مَنْ كانَ قَبلَكُم بِأشباهِ هذا؛ ضَرَبوا كِتابَ اللَّهِ بَعضَهُ بِبَعضٍ ... .۱
پيشتر از شما با همين گونه چيزها ، نابود شدند ؛ بخشى از كتاب را بر بخشى ديگر زدند .
در منابع حديثى به نمونههايى از ضرب قرآن به قرآن اشاره شده كه عامدانه يا جاهلانه صورت گرفته است.۲
بررسى ديدگاهها
دانشمندان مسلمان در تبيين معناى اين روايات و علت نهى از اين نوع بهكارگيرى قرآن ، آراى مختلفى دارند:
۱. برخى ضرب قرآن به قرآن را به معناى بههم زدن و برهم كوبيدن مصحف دانستهاند. در اين صورت ضرب قرآن به قرآن اگر سبك شمردن قرآن و بىحرمتى به شأن آن باشد ، كفر و انكار، وگرنه كفران نعمت و ترك ادب است.۳