۱۷۷۲.تفسير الطبرى - به نقل از ابو امامه - : پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله به ميان مردم آمد و ديد كه در باره قرآن با يكديگر بحث و جدل مىكنند . سخت خشمگين شد، چنان كه گويى سركه بر صورت ايشان ريختهاند . سپس فرمود: «كتاب خدا را با خودِ آن نزنيد . هيچ مردمى هرگز گمراه نشدند ، مگر آن كه به جدل دچار شدند» .
ايشان سپس اين آيه را تلاوت فرمود: (آن [ مثال ] را جز از راه جدل براى تو نزدند ؛ بلكه آنان ، مردمى جدلپيشه اند).
۱۷۷۳.وسائل الشيعة - به نقل از اسماعيل بن جابر - : امام صادق عليه السلام فرمود : «خداوند ، محمّد را مبعوث كرد و او را خاتم پيامبران قرار داد . بنا بر اين، پس از او ، پيامبرى نخواهد آمد. و كتابى بر او فرو فرستاد و آن را خاتم كتابها[ى آسمانى ]قرار داد. پس، بعد از آن ، كتابى نخواهد بود» تا آن كه فرمود : «پس پيامبر صلى اللَّه عليه و آله آن را نشانهاى ماندگار در ميان اوصيايش قرار داد ؛ امّا مردم ، آن اوصيا را - كه گواه بر مردمِ هر روزگارى هستند - ، رها كردند ، تا جايى كه با هر كس كه دم از دوستىِ اولياى امر زد و طالب علوم آنان شد، دشمنى ورزيدند .
خداوند سبحان فرموده است: (و بخشى از آنچه را بِدان اندرز داده شده بودند ، به فراموشى سپردند ، و تو همواره بر خيانتى از آنان آگاه مىشوى)۱ و اين ، از آن روست كه [آيات] قرآن را با آياتى ديگر زدند، و به منسوخ ، به گمان اين كه ناسخ است، استدلال كردند و به خاص ، در حالى كه آن را عام مىشمردند، استناد نمودند ، و به آغاز آيه، احتجاج كردند و در تأويل آن ، سنّت را وا نهادند، و به آغاز و پايان سخن، دقّت نكردند، و ورودى و خروجىهاى آن را نشناختند؛ چرا كه آن را از اهلش نگرفتند . از اين رو ، هم خود ، گمراه شدند و هم ديگران را به گمراهى انداختند» .
امام عليه السلام سپس گفتارى طولانى در باره تقسيم قرآن به اقسام و فنون و وجوهى چند - كه از صد و ده قسم افزون مىشود - ، بيان كرد ، تا آن كه فرمود : «و اين ، دليل روشنى است بر اين كه سخن آفريدگار پاك ، به سخن آفريدگان نمىماند، چنان كه كارهاى او با كارهاى آنان همانندى ندارد. به اين دليل و دلايل امثال آن، هيچ كس به عمق معناى حقيقى تفسير كتاب خداوند متعال نمىرسد ، مگر پيامبر او و اوصياى وى» ... .
سپس از او در باره معناى محكم در كتاب خدا پرسيدند . فرمود: «محكم ، آيهاى است كه چيزى آن را نسخ نكرده است. خداوند مىفرمايد: (اوست كسى كه اين كتاب ( قرآن ) را بر تو فرو فرستاد. پارهاى از آن، آيات محكم [ و روشن ] اند . آنها اساس كتاب اند ، و [ پارهاى ] ديگر ، متشابهات اند [ كه تأويلپذيرند ] . امّا كسانى كه در دلهايشان انحراف است ، براى فتنهجويى و طلب تأويل آن [ به دلخواه خود] ، از متشابه آن ، پيروى مىكنند، با آن كه تأويلش را جز خدا و ريشهداران در دانش ، كسى نمىداند ؛ [ همانان كه ] مىگويند: «ما بِدان ايمان آورديم، همه[ ى آيات ، چه محكم و چه متشابه ] ، از جانب پروردگار ماست»، و جز خردمندان ، كسى متذكّر نمىشود). مردم در آيات متشابه، به هلاكت افتادند؛ چون بر معناى آنها واقف نگشتند و حقيقت آنها را نشناختند . پس، از پيش خود و با آراى خويش، آنها را تأويل كردند و بدين سان ، خود را از مراجعه به اوصيا و پرسيدن از آنها بىنياز دانستند، و سخن پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله را پشت گوش انداختند» .