۵ / ۲
چندسوگندها
(سوگند به صفبستگان - كه صفى [ باشُكوه ] بستهاند - و به زجر كنندگان - كه به سختى زجر مىكنند - و به تلاوت كنندگان [ آيات الهى ] ، كه قطعاً معبود شما يگانه است).
(سوگند به بادهاى ذرّهافشان، و ابرهاى گرانبار، و سَبُكسيران، و تقسيمكنندگان كار[ ها ]، كه آنچه وعده دادهشدهايد راست است و [روز] پاداش، واقعيت دارد).
(سوگند به طور، و كتابى نگاشته شده، در طومارى گسترده ، و سوگند به آن خانه آباد [ خدا ]، و سوگند به بام بلند [ آسمان ] و آن درياى سرشار [ و افروخته ] ، كه عذاب پروردگارت واقع شدنى است [و] آن را هيچ بازدارندهاى نيست).
(نون ! سوگند به قلم و آنچه مىنويسند [ كه ] تو، به لطف پروردگارت، ديوانه نيستى. و بى گمان، تو را پاداشى بىمنّت خواهد بود. و راستى كه تو را خويى والاست).
(پس نه[ چنان است كه مىپنداريد] . سوگند ياد مىكنم به آنچه مىبينيد، و آنچه نمىبينيد، كه [ قرآن ] قطعاً گفتار فرستادهاى بزرگوار است. و آن ، گفتار شاعرى نيست كه كمتر [ به آن ] ايمان داريد ، و نه گفتار كاهنى كه كمتر [ از آن ]پند مىگيريد. [ پيامِ ] فرود آمدهاى است از جانب پروردگار جهانيان).
(و [ شماره ] سپاهيان پروردگارت را جز او نمىداند، و اين [ آيات ] ، جز تذكارى براى بشر نيست. نهچنين است [ كه مىپندارند ]! سوگند به ماه، و سوگند به شامگاه ، چون پشت مىكند، و سوگند به بامداد ، چون آشكار مىشود، كه آيات [ قرآن ] از پديدههاى بزرگ است. براى بشر ، هشدار دهنده است ؛ براى هر كه از شما كه بخواهد پيشى جويد ، يا باز ايستد).
(نه سوگند به روز رستاخيز، و [ باز ] نه سوگند به وجدان سرزنشگر . آيا انسان مىپندارد كه هرگز ريزه استخوانهايش را گرد نخواهيم آورد؟! آرى ، تواناييم كه [ حتّى خطوط ] سر انگشتانش را [ يكايك ] درست [ و بازسازى ] كنيم ؛ ولى انسان مىخواهد كه در پيشگاه او ، فسادكارى كند. مىپرسد: روز رستاخيز ، چه وقت است؟).
(سوگند به فرستادگانِ پى در پى، كه سخت توفنده اند ، و سوگند به افشانندگانِ افشانگر، كه [ ميان حق و باطل ]جُداگرند، و القا كننده وحى اند - خواه عذرى باشد يا هشدارى - كه آنچه وعده يافتهايد ، قطعاً رخ خواهد داد).