دوستی را در او تعبیه کرده است، همچنان که مفهوم باید و نباید و خوب و بد را تعبیه کرده است».۱
آخرین نکته نظریه علّامه، اصل اِستخدام است که بر اساس آن، انسان، همانطور که قوای خود را در اهداف خود به کار میگیرد، افراد و اشیاء خارجی را هم در خدمت خویش میگیرد و رابطه عینی خود و قوای خود را در میان خود و اشیای خارجی اعتبار میکند:
این اعتبار، اختصاص به مواد خارجی و جمادات و نباتات و اینها ندارد، انسان به هر انسانی هم به چشم استخدام نگاه میکند و این را هم یک اعتبار عمومی و یک امر فطری برای انسان میدانند که انسان بالطبع استثمارگر آفریده شده است.۲
شهید مطهری ضمن پذیرش اصل دیدگاه علّامه و راسل و ردّ دیدگاه افلاطون و متکلمان امامیه و معتزله، اِشکالاتی هم بر نظریه راسل و علّامه وارد میکند و سپس نظر نهایی خود را مطرح میکند. اِشکالی که به راسل میگیرد این است که «راسل به اصل من دوست دارم به عنوان یک فرد، آن هم یک فردی که تنها به منافع مادی و جسمانی میاندیشد، توجه کرده است، اما به اصل من دوست دارم برای خودم به عنوان فردی که کرامت والای روح خود را احساس میکند، یا اصل من دوست دارم، به عنوان فردی که مصالح نوع را دوست میدارد، توجه نکرده است.۳
نسبت به علّامه هم چند اِشکال مطرح میکند. یکی این که «نقص کار آقای طباطبایی این است که این را به حرف قدمای خود ما مربوط نکردهاند».۴ اِشکال