وكانت محفوظة فی خزانة المتخیلة هی أوائل المعقولات التی اشترك فیها جمیع الناس من الأولیات والتجربیات والمتواترات والمقبولات وغیرها مثل الكل أعظم من الجزء والأرض ثقیلة والبحر موجود والكذب قبیح.۱
در این عبارت اشاره شده است که مردم در اموری با هم مشارکت دارند و از آن بهرهمند هستند از جمله اولیات، تجربیات، متواترات و مقبولات. سپس به ترتیب مثالهای این چهار مورد را ذکر میکند و قبح کذب را به عنوان مثال «مقبولات» بیان میکند. از این عبارت میتوان استفاده کرد که ذات کذب اقتضای قبح را ندارد تا مثل اولیات، عقلی باشد، بلکه امری مقبول در نزد مردم است. در اینجا به منشاء مقبول بودن قبح کذب اشاره نشده که آیا مصالح عقلایی است یا شرع.
ملاصدرا در بحث از عِقاب، علت عِقاب را قاعده حُسن و قُبح نمیداند، بلکه عِقاب را از لوازم اعمال انسانها معرفی میکند:
قالوا: فهذه الوجوه مما یوجب القطع بعدم العِقاب واعلم إنّ أكثرها مبنیة على اصول المعتزلة من التحسین والتقبیح العقلیین وأنّ الأصلح واجب على اللّه ولا محیص لهم عنها من جهة العقل والأشاعرة أجابوا عن هذه الشبه بمنع صحّة تلك الأصول وبما تواترت من الآیات والأخبار المنقولة من الرسول صلی الله علیه و الهالواردة فی باب خلود الكفّار فی عذاب النار وأما على أصولنا الحكمیة الایمانیة، فالجواب عنها بما مرّ من أن العقوبة إنّما لحق الكفار لا من جهة انتقام منتقم خارجی یفعل الإیلام والتعذیب على سبیل القصد وتحصیل الغرض حتى یرد السؤال فی الفائدة وعدم الفائدة او فی كون المنفعة عائدة إلیه تعالى أو إلى العبد، بل العقوبة إنّما یلحقهم من باب اللوازم والتبعات والنتائج والثمرات، فهذا هو الجواب بحسب الأصول الحقّة عن الإشكال الوارد على أصل العِقاب وأمّا الإشكال الوارد: على دوام