وجوبها به فقال: المعارف كلها إنما تحصل بالعقل لكنّها تجب بالسمع وإنما دلیله فی هذه المسألة لنفی الوجوب التكلیفی بالعقل لا لنفی حصول العقلی عن العقل.۱
بر اساس این نقل، هرچند اشعری شناخت خدا را با عقل [عقل نظری] میداند، اما منکر وجوب عقلی[عقل عملی] شناخت خداست و علت این انکار را این میداند که هرچند معارف با عقل درک میشوند، اما وجوب تحصیلشان سمعی است و نه عقلی؛ زیرا عقل هیچ حکمی نمیتواند صادر کند و صدور حکم، از ویژگیهای خداوندست.
باقلانی (م۴۰۳ق)، به صراحت، منکر حُسن و قُبح ذاتی است و معتقد است که حُسن آن چیزی است که موافق امر است و قبیح آن چیزی است که موافق نهی است، یعنی حُسن و قُبح از امر و نهی الهی فهمیده میشوند و به اعتبار شرع برمیگردند:
یجب على العبد ما أوجبه اللّه تعالى علیه ولا موجب ولا واجب على اللّه والحسن ما وافق الأمر من الفعل والقبیح ما وافق النهی من الفعل ولیس الحسن حسنا من قبل الصورة ولا القبیح قبیحا من قبل الصورة.۲
عبارت باقلانی در اینجا، ناظر به هر دو مقام ثبوت و اثبات است. او تصریح میکند که حُسن و قُبح یک فعل به جهت صورت ذاتی آن فعل، در مقام ثبوت، نیست، بلکه به جهت امر و نهی خدا - در مقام اثبات - است و از همینرو، چیزی بر خدا واجب نیست.
باقلانی در ادامه بحثاش، علت قبح ظلم و کذب را نیز نه ذات و صورت فعل، بلکه امر و نهی شارع میداند. از اینرو، با اشاره به دلیل اشعری که پیشتر نقل شد،