27
قاعده کلامی حُسن و قُبح عقلی

فرامین و اوامر اخلاقی که نشان‌دهنده خیر و صلاحند، تابع قانون الهیند، اما خیر بودن این خیر از این جهت است که اراده خداوند بر آن تعلق گرفته است. می‌توان تصور کرد که خداوند می‌توانست احکامی غیر از فرامین ده‌گانه نقش بسته در الواح، صادر فرماید.۱

کاپلستون ضمن اعتراف به این که اسکوتوس قانون اخلاقی را به اراده الهی وابسته کرده است و اراده الهی علت خیر است، سعی می‌کند توجیهی را مطرح کند که این مطلب، هماهنگ با حُسن و قُبح عقلی باشد: فعلی که اراده خداوند به آن تعلق گرفته همیشه خوب است؛ زیرا ماهیت خداوند خیر است و در نتیجه، او همیشه بر اساس حُسن و قُبح ذاتی حکم می‌کند. از سوی دیگر، اگر از اوامر خدا تبعیت کنیم، همیشه شرایط فعل اخلاقی (آزادی، نیت خوب، راه درست، دلیلی که عینیت خوبی را اثبات کند) وجود خواهد داشت. بنابراین، امر الهی سبب خوبی کامل و مطلق فعل خواهد بود و بدون مطابقت فعل انسان با اراده خدا، فعل کاملاً خوب نخواهد بود. این مطلب به این معنا نیست که افعال ذاتاً خوب و بد نیستند و عقل انسان نمی‌تواند هیچ‌گونه خوبی و بدی را درک کند. البته، کاپلستون می‌پذیرد که اسکوتوس راه را برای ویلیام اُکام باز کرد تا حُسن و قُبح عقلی را کاملاً نفی کرده و خوب و بد را تنها به اراده الهی وابسته بداند.۲ ویلیام اُکام (۱۲۹۰۔۱۳۴۹م) خوب و بد را تنها وابسته به اراده خدا می‌دانست، نه ذات افعال و نه ماهیت خدا و البته، معتقد بود که «الزام شامل حال خدا نمی‌شود؛ زیرا خدا ملزم به انجام دادن چیزی نیست».۳

همان‌طور که در مقدمه بحث بیان شد، در قرآن و احادیث و نزد اصحاب امامان و کلام امامیه و معتزله، بحث حُسن و قُبح، به عنوان زیربنای کل اعتقادات اسلامی

1.. برهیه، تاریخ فلسفه، قرون وسطی و دوره تجدد، ص ۲۷۶.

2.. کاپلستون، تاریخ فلسفه، ج۲، ص ۶۸۵۔۶۹۲.

3.. همان، ج۳، ص ۱۲۴.


قاعده کلامی حُسن و قُبح عقلی
26

دیگر فلاسفه یونان، مانند اپیکوریان و رواقیان که به مباحث اخلاقی و بحث خوب و بد پرداخته‌‌اند نیز با بررسی و استدلال عقلی، دیگر نظریات را رد کرده و نظریه خود را اثبات می‌کنند.۱

بنابراین، با توجه به این که فیلسوفان یونان از یک سو به شریعتی آسمانی معتقد نبودند و از سوی دیگر همه مطالب آنها و از جمله مباحثشان در باب اخلاق و فضایل و رذایل اخلاقی، با روش عقلی تبیین می‌شد، می‌توان باور به حُسن و قُبح عقلی و نفی حُسن و قُبح شرعی را به آنها نسبت داد. البته، این بحث آنان تنها درباره اخلاق و افعال انسان‌ها و فضایل و رذائل اخلاقی است و در خصوص افعال الهی که در کلام اسلامی مدِّ نظر است، بحثی نمی‌کنند. البته، در آثار افلاطون اشاره‌هایی به جریان حُسن و قُبح عقلی در افعال خداوند دیده می‌شود.

در فلسفه مسیحی قرون وسطی بحث حُسن و قُبح عقلی و شرعی مطرح شده است. آگوستین (۳۵۴۔۴۳۰م)، بزرگترین فیلسوف و متکلم در میان علمای متقدم مسیحیت، سعادت انسان را در اتصال به خداوند می‌داند. او مفهوم تکلیف الهی را در فلسفه اخلاق وارد کرده است. از دیدگاه او، تکلیف در اخلاق این‌گونه توجیه می‌شود که عقل انسان می‌فهمد که سعادت او در اتصال به خداست و خداوند هم این اتصال را تکلیف می‌کند. این که انسان حُسن بودنِ اتصال به خداوند و تکلیف را می‌فهمد به خاطر این است که خداوند اصول و قوانین اخلاقی را، همچون حقایق ضروری نظری، یا بدیهیات عقل نظری، به قلب انسان اشراق کرده است.۲ این دیدگاه را می‌توان دیدگاه رسمی متکلمان و فیلسوفان مسیحی دانست، اما در اواخر قرون وسطی، جان دانز اسکوتوس (۱۲۶۶۔ ۱۳۰۸م) نظریه حُسن و قُبح شرعی را مطرح کرد. امیل برهیه دیدگاه او را این‌گونه توصیف می‌کند:

1.. نک: کاپلستون، تاریخ فلسفه، ج۱، ص ۵۴۵ ۔۵۵۲، ۵۶۱۔۵۶۸.

2.. نک: همان، ج۲، ص ۱۰۳۔۱۰۶.

  • نام منبع :
    قاعده کلامی حُسن و قُبح عقلی
    سایر پدیدآورندگان :
    مهدی نصرتیان اهور
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    اتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    01/01/1398
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 5257
صفحه از 207
پرینت  ارسال به