یمكن الاستناد فیه إلى العقل وأنه الحجة فیه وما كان من النظریات لا یصح الاستناد فیه إلى العقل أصلاً….
ثالثها أنه إذا قیل بإدراك العقل الحسن والقبح على نحو ما ثبت فی الواقع فهل یثبت بذلك حكم الشرع به كذلك فیكون ما تعلق به واجبا أو محرما فی الشریعة مثلاً على نحو ما أدركه العقل أو لا یثبت حكم الشرع إلا بتوقیف الشارع وبیانه فلا وجوب ولا حرمة ولا غیرهما من الأحكام الشرعیة إلا بعد وروده فی الشریعة ولا یترتب ثواب ولا عِقاب على فعل شیء ولا تركه إلا بعد بیانه فالمعروف من المذاهب هو الأول بل الظاهر إطباق القائلین بالحسن والقبح علیه عدا شذوذ منهم.۱
از میان این سه یا چهار مقام، آن چه به علم کلام و عدل الهی مربوط میشود، دو مقام نخست است؛ زیرا متکلمان از حُسن و قُبح عقلی به عنوان ملاکی برای داوری درباب افعال الهی بهره میگیرند و بحث ملازمه و وقوع ثواب و عِقاب به احکام شرعی و کیفر و پاداش مربوط میشود. از این رو، بحث ما در دو مقام نخست خواهد بود.
در خصوص نوع طرح دیدگاهها، میتوان به دو شکل عمل کرد: شکل نخست این که ابتدا دیدگاههای مربوط به مقام ثبوت را مطرح کنیم و سپس به دیدگاههای مربوط به مقام اثبات بپردازیم. شکل دوم این است که دیدگاهها را مطرح کنیم و در ضمن بحث از هر دیدگاه، مباحث مربوط به مقام ثبوت و اثبات و نیز ادله را بررسی کنیم. با توجه به این که شکل دومِ طرح مباحث سهلتر است، بر اساس آن عمل خواهد شد؛ به این ترتیب که ابتدا دیدگاههای مخالفان قاعده، یعنی اشاعره و فلاسفه بررسی میشود و آنگاه دیدگاههای موافقان قاعده، یعنی امامیه و معتزله بررسی میشود و در نهایت نیز دیدگاه برگزیده تبیین میشود.