181
قاعده کلامی حُسن و قُبح عقلی

بنا‌ بر‌ این، آیه ارشاد به حکم عقل است، یعنی از نظر خداوند، انسان‌ها با عقلِ روشنِ خود می‌دانند که جزای خوبی، خوبیست. اگر غیر از این بود، انسان‌ها در پاسخ می‌گفتند: نمی‌دانیم و آیه لغو و بی‌معنا می‌شد.

برخی اُدبا «هل» در آیه را از ادات نفی دانسته‌اند.۱ در این صورت، «هل» معنای استفهام - چه حقیقی و چه غیرحقیقی - ندارد و در نتیجه، دلالتی بر بحث ندارد، اما به نظر می‌رسد نفی معنای استفهام از «هل» در آیه، خلاف ظاهر است.

۱.۲.(أَمْ نَجْعَلُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ كَالْمُفْسِدِینَ فِی الْأَرْضِ أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِینَ كَالْفُجَّارِ)۲

ابن کثیر در تفسیرش معتقد است که این آیه به حکم عقل سلیم و فطرت، ارشاد می‌کند و این که به دلیل مساوی نبودن این دو گروه، باید معاد و جزائی در کار باشد. او می‌گوید:

أی لا نفعل ذلك ولا یستوون عند اللّه وإذا كان الأمر كذلك فلا بد من دار أخرى یثاب فیها هذا المطیع ویعاقب فیها هذا الفاجر وهذا الإرشاد یدل على العقول السلیمة والفطر المستقیمة على أنه لا بد من معاد وجزاء … ولما كان القرآن یرشد إلى المقاصد الصحیحة والمآخذ العقلیة الصریحة قال تعالى: (كِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَیكَ مُبارَكٌ لِیدَّبَّرُوا آیاتِهِ ولِیتَذَكَّرَ أُولُوا الْأَلْبابِ)‏ أی ذوو العقول وهی الألباب جمع لب وهو العقل.۳

شیخ طوسی از زجاج نقل می‌کند که استفهام در این آیه استفهام تقریری است:

قال الزجاج: تقدیره، أنجعل الذین آمنوا وعملوا الصالحات كالمفسدین

1.. نک: ابن هشام، مغنی اللبیب، ج۲، ص ۳۵۰.

2.. سورۀ ص، آیۀ ۲۸.

3.. ابن‏كثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج ۷، ص ۵۴.


قاعده کلامی حُسن و قُبح عقلی
180

است. این گونه آیات از مواردی است که قرآن مرتکزات فطری بشر را اِثاره کرده تا آنها را با توجه به فطریاتشان، شاهد بر خودشان بگیرد. او می‌گوید:

(هَلْ‏ جَزاءُ الْإِحْسانِ‏ إِلَّا الْإِحْسانُ)‏ انها حقیقة فطریة یشهد بها الجمیع: انّ الإحسان لا یكافئ إلّا بالإحسان وتتجلى هذه الحقیقة فی أبهى صورها فی الجنة وهكذا القرآن یستثیر فی البشر ركائز فطرتهم لیستشهد بها على أنفسهم بما جبلوا علیه وتعارفوا فیما بینهم به.۱

قاضی عبدالجبار معتزلی برای اثبات عدل و برخی مصادیق آن به این آیه استدلال کرده است.۲

می‌توان دلیل بودن آیه برای حُسن و قُبح عقلی را به این صورت بیان کرد که «هل» از ادات استفهام است و استفهام به دو قسم حقیقی و غیر حقیقی تقسیم می‌شود. در استفهام حقیقی، سؤال‌کننده مطلبی را نمی‌داند و با سؤال از مخاطب، درصدد دانستن مطلبی است. این نوع استفهام در مورد خداوند که علم مطلق است نادرست است. استفهام غیر حقیقی، اقسامی دارد که یکی از آنها استفهام تقریری است. ابن هشام در تعریف این نوع استفهام می‌گوید: معنای تقریر این است که متکلم، مخاطب را وادار به اقرار و اعتراف به ثبوت یا نفی مطلبی که می‌داند، می‌کند.۳ در اینجا سؤال‌کننده و سؤال‌شونده پاسخ را می‌دانند و سؤال‌کننده در صدد تذکر و یادآوری نسبت به مطلبی است که مخاطب آن را می‌داند. در این آیه پاسخ این سؤال که آیا جزای احسان غیر از احسان است، خیر می‌باشد، یعنی جزای احسان غیر احسان نیست. این مطلب را عموم انسان‌ها درک می‌کنند و می‌دانند.

1.. مدرسى، من هدى القرآن‏، ج ۱۴، ص ۳۵۶.

2.. قاضى عبد الجبار، متشابه القرآن‏، ج ۳، ص ۶۳۹.

3.. «التقریر ومعناه حملك المخاطب على الإقرار والاعتراف بأمر قد استقرّ عنده ثبوته أو نفیه» (ابن هشام، مغنی اللبیب، ج‏۱، ص۱۸).

  • نام منبع :
    قاعده کلامی حُسن و قُبح عقلی
    سایر پدیدآورندگان :
    مهدی نصرتیان اهور
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    اتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    01/01/1398
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 5264
صفحه از 207
پرینت  ارسال به