قبیح» و «جزاء الإحسان بالإحسان حَسن» و «جزاء الإحسان بالإساءة قبیح» است. حکمت عملی مانند اخلاق و تدبیر منزل و سیاست مدن مبتنی بر این گونه قضایای بدیهی عقل عملی است. برای مثال، تکریم والدین و معلمان به قضیه «جزاء الإحسان بالإحسان حسن» برمیگردد. عقل عملی بذاته و با ملاحظه ذات این قضایا، آنها را تصدیق و درک میکند بدون این که چیز دیگری را ملاحظه کند:
فهذه القضایا، قضایا أوّلیة فی الحكمة العملیة والعقل العملی یدركها من صمیم ذاته ومن ملاحظة تلك القضایا بنفسها وفی ضوء التصدیق بها یسهل علیه التصدیق بما یبتنى علیها فی مجال العقل العملی من الأحكام غیر البدیهیة.۱
وی دلیل مطلب بالا را همان دلیلی که در حکمت نظری مطرح است میداند؛ یعنی اگر چنین نباشد دور و تسلسل پیش میآید. او از رویکرد فلاسفه و متکلمان تعجب میکند که چگونه در حکمت نظری به دلیل دور و تسلسل، به بدیهیات توجه کردهاند، اما در حکمت عملی به این دلیل و لازمهاش که توجه به بدیهیات است توجه نکردهاند. پس از بیان مطالب بالا، سخن خود را اینگونه خلاصه میکند:
ومن هنا تبین الأُمور التالیة:
۱. أنّ المدّعی للحسن والقبح الذاتیین فی غنى عن البرهنة لما بیناه، كما أنّ المدّعی لامتناع اجتماع النقیضین وارتفاعهما كذلك لما عرفت من أنّ الحكم بهما فی الجملة من الأُمور البدیهیة.
۲. أنّ حسن الأفعال أو قبحها على قسمین: قسم منها یعدّ من المعلومات الأوّلیة لكل إنسان تجرّد عن أی رأی مسبق یحكم بهما عقله بالبداهة بلا تروّ وفكر وقسم منها تعلَم حاله بالانتهاء إلى تلك المعلومات الضروریة.
۳. أنّ لفظ البدیهی والنظری وإن كانا یستعملان فی المعقول النظری دون