137
قاعده کلامی حُسن و قُبح عقلی

والسلطنة على ذلك الفعل، أو بین الترك والسلطنة على ذلك الترك. وكما ان صفات تلك النسبة بین الوجود والماهیة أمور واقعیة، بقطع النظر عن اعتبار أی معتبر، كذلك ایضاً صفات هذه النسبة القائمة بین السلطنة والفعل والعقل وحیث كانت هذه النسبة متقومة بطرفیها وكان احد طرفیها هو السلطنة فلا محالة تختص الضرورة الاخلاقیة بموارد السلطنة وهذا هو معنى اختصاص الحسن والقبح العقلیین بالافعال الاختیاریة. وهكذا یتضح ان واقعیة هذه الضرورة الخلقیة هی بمعنى واقعیة الضرورة التكوینة وعلى حدّها وان اختلفا سنخاً ومرتبة كما عرفنا.۱

سپس ایشان به نقد دیدگاه مشهور متکلمان می‌پردازد و معتقد است که نباید حُسن و قُبح را به صحّت مدح و ذم تفسیر کرد؛ زیرا مدح و ذم خود از افعال اختیاری‌اند و متصف به حُسن و قُبح خواهند شد و برای مثال، راست‌گویی فی نفسه حسن است و مدح و ستایش راست‌گویی فعل دیگری است که خوب و نیکوست؛ نه این‌که حُسن راست‌گویی، یعنی مدح داشتن. از این‌رو، در هر موردی که حُسن و قُبح جاری است، دو حکم عقلی داریم: یکی حُسن و قُبح خود فعل و دیگری حُسن و قُبح مدح و ذم بر آن فعل و بین این دو فعل رابطه طولی است؛ به‌گونه‌‌ای که در موضوع فعل دوم علم به حکم اوّل اخذ شده است و نمی‌توان بدون درک حسنِ فعل، آن را مدح کرد.

وبهذا یظهر ان حسن الفعل بعد ارجاعه الى تلك الضرورة الخلقیة القائمة بالنسبة بین الفعل والسلطنة، أی بین الصدق والسلطنة مثلاً، لا یمكن تفسیر هذا الحسن بصحة المدح، كما هو مقتضى القول المشهوری المتعارف الذی یفسر الحسن والقبح بصحة المدح وصحة الذم، فان المدح والذم فعلان من الافعال الاختیاریة ویتصفان بالحسن والقبح

1.. صدر، جواهر الاصول، ص ۲۱۳۔۲۲۸.


قاعده کلامی حُسن و قُبح عقلی
136

للوجوب أی الضرورة التكوینیة والامكان وحیث كانت فی طول السلطنة لا فی عرضها كالضرورة التكوینیة فلا محالة كانت تختلف عنها سنخاً، لأنها لو كانت من سنخها وكان محصلها امتناع التخلف لكان ذلك خلف فرض السلطنة وفرض ان له ان یفعل وان لا یفعل، فنفس تفرعها عن السلطنة تقتضی تغایر الضرورتین سنخاً. والتمایز بین الضرورتین فی عالم التصور بدیهی لا یحتاج الى توسیط تعریفات منطقیة، كالتمایز بین الامكان والوجوب والوجود والعدم ونسمی هذه الضرورة التی هی فی طول السلطنة بالضرورة الاخلاقیة، فی قبال اطلاق اسم الضرورة التكوینیة على الوجوب المقابل للسلطنة.۱

ایشان تأکید می‌کنند که این ضرورت اخلاقی یک امر واقعی است، یعنی در لوح واقع این ضرورت ثابت است، لوحی که از لوح وجود عام‌تر است. همان‌طور که نسبت ضروری یا امکانی میان وجود و ماهیت، امری واقعی است، نسبت میان سلطنت و فعل و ترک هم واقعی است و همان‌طور که صفات نسبت‌‌های میان وجود و ماهیت واقعی است، صفات نسبت‌‌های میان سلطنت و فعل و عقل واقعی است و چون یکی از طرفین نسبت فعل اخلاقی، سلطنت فاعل است پس ضرورت اخلاقی تنها در مواردی قابل تحقق است که سلطنت وجود دارد و به همین جهت گفتیم حُسن و قُبح به افعال اختیاری اختصاص دارد. بنابراین، حُسن و قُبح، یعنی ضرورت اخلاقی امری واقعی است؛ هرچند ماهیتش متفاوت با واقعیات تکوینی عقل نظری است.

وهذه الضرورة الاخلاقیة امر واقعی، بمعنى انها ثابتة فی لوح الواقع الذی هو فی مبانینا اوسع من لوح الوجود، فكما ان النسبة بین الوجود والماهیة هی فی لوح الواقع، اما بالضرورة او بالامكان مثلاً كذلك النسبة بین الفعل

1.. صدر، جواهر الاصول، ص ۲۲۷.

  • نام منبع :
    قاعده کلامی حُسن و قُبح عقلی
    سایر پدیدآورندگان :
    مهدی نصرتیان اهور
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    اتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    01/01/1398
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 5289
صفحه از 207
پرینت  ارسال به