مقصود ایشان از وجوه و اعتبار، اعتباریات فلاسفه نیست، بلکه مقصود ایشان مواردی مانند زدن است که به این اعتبار که مصداق ظلم است، قبیح است و نه مواردی مثل کذب که خودش قبیح است و نیازی نیست تحت عنوان دیگری برود. سید مرتضی - در عباراتی که پیش از این نقل شد - این مورد را «اکتسابی غیر مستدل» یا «به اعتبار» نام نهاد و مثال ضرب را مطرح کرد. محقق اردبیلی نیز در ادامه سخنش میگوید:
قد یكون لذاته كما فی الصدق والكذب وقد یكون لصفة ذاتیة وقد یكون لوجوه واعتبارات كما فی لطم الیتیم.۱
نکته دوم: افعال حسن و قبیح، افعالی هستند که فاعل آنها مستحق مدح و ذم هستند نه ثواب و عِقاب؛ زیرا حُسن و قُبح به افعال انسان اختصاص ندارد که ثواب و عِقاب در آن معنا دارد، بلکه اعم از افعال انسان و خداست و در علم کلام بحث اصلی در مورد افعال خداست و ثواب و عِقاب درباره خدا معنا ندارد:
قوله: «الثالث ما تعلّق به مدحه تعالى وثوابه أو ذمه وعِقابه، فما تعلّق به مدحه تعالى فی العاجل وثوابه فی الآجل یسمى حسناً … فی أفعال العباد». لا خفاء فی أنّ النزاع فی مطلق الأفعال ولهذا جعل المصنّف الفصل فی أفعاله تعالى ثم قسّم الفعل، فلا معنى لتخصیصه بأفعال العباد وأنّ مع التخصیص أیضا لا یذكر فیه الثواب والعِقاب.۲
ملّا عبدالرزاق لاهیجی (م۱۰۷۲) هرچند در بسیاری موارد دیدگاه فیلسوفان را تأیید میکند، اما در بحث حُسن و قُبح، دیدگاه متکلمان را قبول دارد. او هم به حُسن و قُبح ذاتی و هم به حُسن و قُبح عقلی معتقد است و البته، دیدگاه فیلسوفان در مورد مشهورات را چنین توجیه میکند که حُسن و قُبح افعال، هم ذاتی و عقلی و بدیهی