93
قاعده کلامی حُسن و قُبح عقلی

احساس «من» دارد، گاهی من فردی را احساس می‏کند و گاهی من جمعی را و به قول اینها جامعه در فرد به خودآگاهی رسیده است، یعنی جامعه وجود خودش را در وجود فرد احساس می‏کند … در آن نظریه اول، تکیه بر دو انگیزه‏ای بودن انسان بود، یک کار برای «من» می‏کند و کار دیگر را برای جز «من». این نظریه دوم می‏گوید: نه، انسان دو «من» دارد و دو احساس دارد: من فردی و احساسی که برای من فردی کار می‏کند و من جمعی و احساسی که برای من جمعی کار می‏کند و وقتی پای من جمعی به میان آمد باز همان حرف اوّل پیش می‏آید که ارزش کار اخلاقی این است که برای من فردی نباشد و برای من جمعی باشد. «من جمعی» امر کلّی و دائم هم هست و نتیجه این نظریه دوم این می‏شود که «هر کاری که منبعث از من جمعی انسان باشد، اخلاقی است و هر کاری که منبعث از من فردی باشد اخلاقی نیست». البته، ممکن است مصداق‌های این اصل تغییر کند، ولی به هر حال یک اصل کلّی دائم می‏تواند باشد. این هم نظریه دوم توجیه «باید»‌‌های کلی.۱

بر اساس توجیه سوم، انسان دارای دو من است من سفلی و من عِلوی. انسان دارای دو حقیقت و واقعیت است: حیوانی و ملکوتی. جنبه ملکوتی انسان بخش اصیل‌تر انسان است و واقعیت انسان بیشتر وابسته به این جهت است. طبق این توجیه برای انسان با توجه به جنبه ملکوتی، کمالات واقعی - نه قراردادی - وجود دارد و اگر فعلی با آن کمال معنوی و روحی انسان هماهنگ باشد، ارزشمند است و در صورت مخالفت با آن مبتذل و عادی. این نظریه می‌تواند همه اصول اخلاقی کلّی را توجیه کند. استاد مطهری، توجیه سوم که در واقع، نظریه نهایی خودشان است را این‌چنین تقریر می‌کنند:

1.. مطهرى، مجموعه آثار استاد شهید مطهرى، ج ۱۳، ص ۷۳۶۔۷۳۷.


قاعده کلامی حُسن و قُبح عقلی
92

به آسانی آن را پذیرفت‏]؛ زیرا به این زودی‏ها نمی‏شود از اصل آقای طباطبایی گذشت و قائل به ناهماهنگی میان دستگاه ادراکی و دستگاه طبیعت فردی گردید که طبیعت فردی و شخصی انسان به یک سو حرکت کند و طبیعت ادراکی او به سوی دیگر و بدون این‌که کمال فردی در کار باشد، [طبیعت ادراکی انسان‏] تنها در پیِ ‏کمال نوعی باشد و دستگاه ادراکی که در خدمت دستگاه طبیعی است و باید هم باشد در خدمت نوع قرار بگیرد بدون این‌که ارتباطی به فرد و منافع او داشته باشد.۱

بر اساس توجیه دوم،۲ انسان همیشه چیزی را می‌خواهد و از آن لذت می‌برد که به خودش برگردد، منتهی انسان از دو خود برخوردار است من و خود فردی، من و خود اجتماعی. هر کاری که منبعث از من جمعی انسان باشد، اخلاقی است. اِشکال این توجیه و توجیه اوّل این است که «تنها اخلاق اجتماعی مثل ایثار و کمک به غیر و امثال آن را می‌تواند توجیه کند، اما چیزهایی از قبیل صبر و استقامت را نمی‌تواند توجیه کند».۳ ایشان توجیه دوم را این گونه بیان می‌کنند:

توجیه دوم نظریه‏ای است که برخی از معاصرین امروزه پیرو آن هستند، می‏گویند امکان ندارد انسان چیزی را بخواهد که به «من» او ارتباط نداشته باشد و پای «خود»در کار نباشد. انسان از هرچه لذت ببرد آخرش به «خود» برمی‏گردد (به نوعی) ولی انسان دارای دو «خود» است، یک خود فردی و یک خود اجتماعی‏. انسان از نظر زیستی یک فردی است و یک «من» احساس می‏کند که من فردی و شخصی است[و از نظر اجتماعی «من» دیگری احساس می‏کند که من جمعی است‏] و هر فرد دو

1.. مطهرى، مجموعه آثار استاد شهید مطهرى، ج ۱۳، ص ۷۳۴۔۷۳۵.

2.. استاد مطهری این توجیه را به دورکیم، ویلیام جیمز و عُرفا نسبت می‌دهند.

3.. همان، ص ۷۴۰.

  • نام منبع :
    قاعده کلامی حُسن و قُبح عقلی
    سایر پدیدآورندگان :
    مهدی نصرتیان اهور
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    اتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    01/01/1398
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 5293
صفحه از 207
پرینت  ارسال به