55
قاعده کلامی حُسن و قُبح عقلی

فلا یجوز أن یعد من الصفات الذاتیة التی تلزم النفس وجوداً وعدماً عندهم ولا یجوز أن یعد من الصفات التابعة للحدوث.۱

سپس به این نکته اشاره می‌کند که حُسن و قُبح نه بدیهی است و نه نظری و اگر مردم امور مضر را به قبیح و امور منفعت‌دار را حسن می‌نامند، ما این مطلب را انکار نمی‌کنیم و قبول داریم. علاوه این‌که این امور یکسان نیستند و بلکه نسبی بوده و هیچ واقعیتی در ذات فعل ندارد.

فلا یعقل بالبدیهة ولا بالنظر فإن النظری لابد وأن یرد إلى الضروری البدیهی وإذا لا بدیهی فلا مرد له أصلا فلم یبق لهم إلا استرواح إلى عادات الناس من تسمیة ما یضرهم قبحا وما ینفعهم حسنا ونحن لا ننكر أمثال تلك الأسامی على أنها تختلف بعادة قوم دون قوم وزمان وزمان ومكان ومكان وإضافة وإضافة وما یختلف بتلك النسب والإضافات لا حقیقة لها فی الذات، فربما یستحسن قوم ذبح الحیوان وربما یستقبحه قوم وربما یكون بالنسبة إلى قوم وزمان‏ ومكان حسنا وربما یكون قبیحاً لكنا وضعنا الكلام فی حكم التكلیف بحیث یجب الحسن فیه وجوباً یثاب علیه قطعاً ولا یتطرق إلیه لوم أصلاً ومثل هذا لا یمتنع إدراكه عقلاً هذه هی طریقة أهل الحق على أحسن ما تقرر وأوضح ما تحرّر.۲

در نقد این استدلال باید گفت: اولاً ذاتی بودن ضرورتاً به معنای عقلی بودن نیست؛ زیرا ممکن است امری ذاتی را عقل درک نکند. ثانیاً، عقلی بودن ضرورتاً به معنای بدیهی بودن نیست، بلکه ممکن است نظری باشد. ثالثاً، بدیهی مساوی با بدیهیات اولیه نیست و می‌تواند بدیهی ثانویه باشد. رابعاً با فرض این که حُسن و قُبح، ذاتی و

1.. شهرستانى‏، نهایة الاقدام فی علم الكلام‏، ص ۲۱۹.

2.. همان‏، ص ۲۱۹۔۲۲۰.


قاعده کلامی حُسن و قُبح عقلی
54

فی حكم التكلیف على وتیرة واحدة ولم یمكنه أن یرجح أحدهما على الثانی بمجرد عقله.۱

شهرستانی برای برهان‌پذیر کردن سخن خود چنین استدلال می‌کند: حُسن و قُبح نه از صفات ذاتی افعال است و نه از جمله لوازم وجودی و ویژگی‌‌های حدوث اشیاء، اما این‌که از صفات ذاتی و به عبارتی از جمله اجزاء و یا لوازم ماهیت نیست؛ چون خیلی وقت‌ها انسان صدق و کذب را تصور می‌کند و به معنای آن پی می‌برد که صدق عبارت است از خبر دادن مطابق واقع و کذب، یعنی خبر دادن مخالف واقع، ولی در عین حال از حُسن و قُبح آن غافل است و اصلاً این عناوین به همراه تصور صدق و کذب به ذهنش خطور نمی‌کند. اگر حُسن و قُبح از اجزاء ماهیت و یا لوازم آن بودند به محض تصور صدق و کذب باید به ذهن می‌رسید.

اما دلیل این‌که از جمله لوازم وجودی آن نیست؛ زیرا چه‌بسا اخبار صادقی که بر گفتنش ملامت رخ بدهد، مثل خبر صادقی که جان نبی را به خطر بیندازد و یا اَخبار کاذبی که بر گفتنش مدح شود، مثل خبر کاذبی که جان نبی را نجات بدهد. او می‌گوید:

والذی یوضحه: أن الصدق والكذب على حقیقة ذاتیة لا تتحقق ذاتهما إلا بأن كانت تلك الحقیقة برای مثال، كما یقال إن الصدق إخبار عن أمر على ما هو به والكذب إخبار عن أمر على خلاف ما هو به ونحن نعلم أن من أدرك هذه الحقیقة عرف التحقق ولم یخطر بباله كونه حسنا أو قبیحا فلم یدخل الحسن والقبیح إذا فی صفاتهما الذاتیة التی تحققت حقیقتهما ولا لزمتهما فی الوهم بالبدیهة كما بینا ولا لزمها فی الوجود ضرورة فإن من الأخبار الصادقة ما یلام علیها كالدلالة على نبی هرب من ظالم ومن الأخبار التی هی كاذبة ما یثاب علیها مثل إنكار الدلالة علیه فلم یدخل كون الكذب قبیحاً فی حد الكذب ولا لزمه فی الوهم ولا لزمه فی الوجود

1.. شهرستانى‏، نهایة الاقدام فی علم الكلام‏، ص ۲۱۹.

  • نام منبع :
    قاعده کلامی حُسن و قُبح عقلی
    سایر پدیدآورندگان :
    مهدی نصرتیان اهور
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    اتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    01/01/1398
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 5262
صفحه از 207
پرینت  ارسال به