171
قاعده کلامی حُسن و قُبح عقلی

ظلم برگردانده‌اند، درست نیست.

پیش‌تر دیدیم که برخی متکلمان و نیز اصولیان معاصر، تقسیماتی برای حُسن و قُبح مطرح کرده‌اند و در کنار حُسن و قُبح ضروری و بدیهی (عدل و ظلم)، دو قسم دیگر را نیز مطرح کرده‌اند. قسم اوّل مانند حُسن صدق که حُسنش مشروط به عدم وجود ضرر بیشتر است. قسم دوم مانند ضرب که اگر برای تربیت باشد، حسن است و اگر برای اذیّت باشد قبیح است. در مورد این دو قسم تأملاتی وجود دارد.

درباره قسم اوّل باید گفت: صدق مانند عدل، ذاتاً خوب است و عقل نیز این خوبی را درک می‌کند؛ بله اگر صدق با نجات جان بیگناهی تزاحم کند و ما نتوانیم به هر دو تکلیف عمل کنیم عقل می‌گوید: آن فعل خوب که خوبی‌اش بیشتر است باید انجام شود، نه فعلی که خوبی‌اش کمتر است و اصطلاحاً قاعده اهم و مهم که قاعده‌‌ای عقلی است جاری می‌شود، اما بحث حُسن و قُبح افعال، قطعِ نظر از تزاحم خوب‌ها و بدهاست. عقل وقتی ذات صدق را لحاظ می‌کند در آن، ضرورت اخلاقی را درک می‌کند و این درک، قطعِ نظر از تزاحم این ضروری با یک ضروری دیگر است که آنجا عقل بر اساس قاعده‌‌ای دیگر یکی از خوب‌ها را بر دیگری ترجیح می‌دهد. اگر قرار باشد پای تزاحم را به میان بکشیم - که البته، درست نیست - این کار را درمورد عدالت هم می‌توانیم مطرح کنیم. فرض کنیم کسی از دیگری پولی طلب دارد، مقتضای عدالت - به معنای اعطاء کلّ ذی حقٍ حقّه - این است که حقّ او را ادا کند، اما اگر این عدالت حسن با یک کار حسن دیگر مثل نجاتِ جان بیگناه تزاحم کند. در این‌جا هم عقل حکم می‌کند که عدالت حسن را ترک کن و جان بیگناه را با این پول نجات بده. بنابراین، فرقی میان عدالت و صدق نیست و هردو حَسن هستند و حُسنشان بدیهی است.

البته، این مطلب بر اساس تعریف مشهور عدل به «اعطاء کل ذی حقٍ حقّه» است. اگر عدل را به معنای اصطلاحی «هر فعل خوب» بدانیم - که بسیاری متکلمان در بحث عدل الهی با جمله «تنزیه الباری عن فعل القبیح والاخلال


قاعده کلامی حُسن و قُبح عقلی
170

ذاتی و واقعی را دارد یا خیر. عنوان حُسن و قُبح عقلی ناظر به این بحث است. البته، گاه از این عنوان، هر سه حوزه مربوط به حُسن و قُبح قصد می‌شود. بحث معرفت‌شناسی، مبتنی بر بحث معناشناسی و وجودشناسی است. بنا‌براین، با توجه به دیدگاه مختار در آن دو بحث، مراد از حُسن و قُبح عقلی، این است که عقل می‌تواند، دست‌کم در پاره‌‌ای موارد ضرورت اخلاقی افعال و سزاوار فعل یا ترک بودن را که امری واقعی است، درک کند.

نکته مهم این است که درک عقل، درکی روشن و بدیهی و یقینی است؛ زیرا اگر عقل به صورت ظنی و حدسی، خوبی فعلی را درک کند، این درک اعتباری ندارد و درک معتبر عقل به حساب نمی‌آید.

نکته دیگر این است که درکِ عقل منحصر در خوبی عدل و بدی ظلم نیست و عقل موارد زیادی را به صورت بدیهی درک می‌کند از جمله موارد زیر:

۱. عدالت، به معنای دادن حق افراد، حسن است و ظلم، به معنای تجاوز به حق افراد، قبیح است.

۲. راست‌گویی، خوب است و دروغ‌گویی، بد است.

۳. احسان به کسی که به ما احسان کرده خوب است و بدی به کسی که به ما احسان کرده بد است.

۴. فعلِ عبث قبیح است.

۵. کمک کردن به دیگران حسن است.

بنابراین، این که برخی از معاصرین مانند مرحوم مظفّر،۱ به تبعیت از مرحوم اصفهانی۲ و مرحوم نائینی،۳ همه افعال حسن را به عدالت و همه افعال قبیح را به

1.. مظفّر، اصول الفقه، ج‏۱، ص ۲۲۸۔۲۳۰.

2.. غروی اصفهانی، نهایه الدرایه، ج۲، ص ۴۴.

3.. نائینى، أجود التقریرات، ج ۲، ص ۳۵.

  • نام منبع :
    قاعده کلامی حُسن و قُبح عقلی
    سایر پدیدآورندگان :
    مهدی نصرتیان اهور
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    اتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    01/01/1398
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 5261
صفحه از 207
پرینت  ارسال به