165
قاعده کلامی حُسن و قُبح عقلی

می‌دهند مدح می‌کنند و فاعل افعال بد به این معانی را مذمّت می‌کنند و این دو گروه را مستحق مدح و ذم می‌دانند.

این هفت معنای حُسن و قُبح مورد نزاع نیست و همگان آنها را قبول دارند. اصولاً این هفت معنا ارتباطی با حُسن و قُبح عقلی به عنوان قاعده کلامی در باب افعال الهی ندارد؛ زیرا همه این معانی، اموری انسانی هستند و نمی‌توانند به عنوان قاعده‌‌ای برای داوری در باب افعال الهی لحاظ شوند. این که انسان‌ها از چیزی خوششان می‌آید، یا در راستای اهداف و منافعشان است و یا حتی امر خدا به آن تعلق گرفته است، نمی‌تواند ملاکی باشد که بر اساس آن بگوییم خداوند هم باید طبق میل و اعتبار ما عمل کند یا طبق امر خود عمل کند؛ زیرا همه اینها درباره انسان و مختص انسان است.

اما سه معنای اخیر برای حُسن و قُبح، مورد نزاع است و در صورت اثبات، می‌تواند به عنوان قاعده‌‌ای در مورد افعال خدا و نیز انسان مورد استفاده قرار گیرد؛ زیرا به تمایلات و اغراض و اعتبارات انسان‌ها مربوط نمی‌شود، بلکه حکایت از اموری نفس‌الامری می‌کند که مقیّد به انسان نیست. امامیه و معتزله این معانی را قبول دارند و اشاعره و فلاسفه منکر این معانی هستند.

از میان این سه معنا، دو معنای آخر، معنای اصلی حُسن و قُبح است و معنای قبلی لازمه آن است؛ زیرا استحقاق مدح و ذم، فرع بر وجود خصوصیتی در فعل است که به شکل ضرورت یا سزاوار فعل و ترک بودن درک می‌شود. اگر هیچ خصوصیتی در فعل نباشد که عقل آن را درک کند، حکم به استحقاق مدح و ذم، قابل توجیه نیست. این «خصوصیت»، به تعبیر آیة اللّه جعفر سبحانی، همان «ضرورت اخلاقی، در برابر ضرورت تکوینی» - به تعبیر شهید صدر - است که عقل آن را در فعل درک می‌کند و به تعبیر فلسفی، از فعل انتزاع می‌کند، بدون این که اموری چون امر و نهی شارع و ‏ملائمت و منافرت با طبع یا غرض را ملاحظه کند. پس از این ادراک، عقل حکم به استحقاق مدح و ذم برای فاعل این افعال می‌کند.


قاعده کلامی حُسن و قُبح عقلی
164

در نظر گرفت. معنای دهم دیدگاه مختار است:

‏۱. ملائمت با طبع و منافرت با طبع؛

۲. موافقت با غرض و مخالفت با غرض (مصلحت طبق یک معنا)؛ ۱

۳. موافقت با سود و زیان واقعی (مصلحت طبق معنای دیگر)؛ ۲

۴. صفت کمال و نقص؛

۵. اعتبار انسان یا قرارداد انسان‌ها بر اساس چهار معنای قبل؛

۶. امر و نهی شارع؛

۷. استحقاق مدح و ذم نزد انسان‌ها بر اساس شش معنای قبل؛

۸. استحقاق مدح و ذم به صورت مطلق که شامل انسان و خدا می‌شود؛

۹. ضرورت اخلاقی؛

۱۰. سزاوار فعل یا ترک بودن.

هفت معنای نخست، مورد پذیرش اشاعره، فلاسفه، معتزله و امامیه‌اند. همه قبول دارند که انسان‌ها برخی چیزها را به خاطر ‏ملائمت یا منافرت با طبعشان، خوب یا بد می‌دانند؛برای مثال، وقتی هوا خیلی سرد است، می‌گویند: هوا بد است؛ یا وقتی هوا ‏ملائم است می‌گویند: هوا خوب است. همچنین انسان‌ها کارهایی را که در راستای اغراض آنهاست، یا به سودشان است، خوب می‌دانند، مثل کشتن دشمن برای دفاع از کشور و کارهایی را که در این راستا نیست، بد می‌دانند؛ کمالی مانند علم را خوب می‌دانند و نقصی چون جهل را بد می‌دانند. انسان‌ها این سه نوع خوب و بد را اعتبار می‌کنند و حتی گاه به صورت قانون در می‌آورند. متدینان، افعالی مانند نماز و روزه را که شارع بدانها امر کرده، خوب می‌دانند و افعال مورد نهی مثل ربا را بد می‌دانند. در نهایت، انسان‌ها افرادی را که افعال خوب به معانی مذکور را انجام

1.. نک: سبحانی، الالهیات، ج۱، ص ۲۳۳.

2.. نک: حمصی رازی، المنقذ من التقلید، ج۱، ص ۲۹۷.

  • نام منبع :
    قاعده کلامی حُسن و قُبح عقلی
    سایر پدیدآورندگان :
    مهدی نصرتیان اهور
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    اتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    01/01/1398
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 5283
صفحه از 207
پرینت  ارسال به