141
قاعده کلامی حُسن و قُبح عقلی

العملی، لكن لا محیص عن تعمیم الاستعمال إلى قضایا العقل العملی أیضاً أو استخدام لفظ آخر فی ذینك المجالین، كقولنا: المعلومات الأوّلیة والواضحة والمعلومات الثانویة أو غیر الواضحة.

۴. لا ملاك خارجی فی القضاء بأحد الوصفین وإنّما الملاك هو اشتمال الفعل على خصوصیة، جعلته واضح الحكم عند العقل بین الوصف والحكم.۱

در مورد ملاک دوم درک حُسن و قُبح ذاتی توسط عقل می‌گویند: اگر این قضایا را به فطرت انسانی و جنبه ملکوتی انسان و نه غرایض حیوانی انسان، عرضه کنیم، این قضایا با فطرت سازگارند. بنابراین، ملاک درک این قضایا، ‏ملائمت با فطرت متعالی یا وجدان خالص است. او می‌گوید:

إنّ هنا طریقاً آخر، لإدراك العقل تحسین الأفعال وتقبیحها وهو عرض القضایا للفطرة، التی خلق الإنسان علیها وهو خیر قاض ومُدرك وهی تجد البعض ملائماً لها والبعض الآخر منافراً، تمدح فاعل البعض وتذم فاعل البعض الآخر وتعبِّر عن الأوّل بالفعل الحسن وعن الآخر بالفعل القبیح. إنّ لوجود الإنسان بعدین مختلفین، أو جانبین متفاوتین ففی البعد الدانی، هو حیوان فاتك، لا یعرف سوى البطن والتعدّی على الحقوق والأموال وتدمیر الحدود والمقررات والترؤس والأنانیة ولا یعترف بحقوق أحد ولا بحسن فعل ولا قبحه سوى ما یؤمِّن أغراضه المادیة وشهواته الحیوانیة وقواها الجامحة. وفی الوقت نفسه له جانب ملكوتی، رفیع عن الشهوة والغضب والغرائز المادیة والمیول الحیوانیة، بعید عن الأنانیة والترؤس، ینظر إلى القضایا من أُفق عال، دونه غرائزه ومیوله الجامحة، فیجد أُموراً ملائمةً یمیل إلیه وأُموراً منافرةً، یتحاشى

1.. سبحانى، الرسائل الأربع (قواعد اصولیة و فقهیة)، ج۱، ص ۱۸۔ ۲۱.


قاعده کلامی حُسن و قُبح عقلی
140

قبیح» و «جزاء الإحسان بالإحسان حَسن» و «جزاء الإحسان بالإساءة قبیح» است. حکمت عملی مانند اخلاق و تدبیر منزل و سیاست مدن مبتنی بر این گونه قضایای بدیهی عقل عملی است. برای مثال، تکریم والدین و معلمان به قضیه «جزاء الإحسان بالإحسان حسن» بر‌می‌گردد. عقل عملی بذاته و با ملاحظه ذات این قضایا، آنها را تصدیق و درک می‌کند بدون این که چیز دیگری را ملاحظه کند:

فهذه القضایا، قضایا أوّلیة فی الحكمة العملیة والعقل العملی یدركها من صمیم ذاته ومن ملاحظة تلك القضایا بنفسها وفی ضوء التصدیق بها یسهل علیه التصدیق بما یبتنى علیها فی مجال العقل العملی من الأحكام غیر البدیهیة.۱

وی دلیل مطلب بالا را همان دلیلی که در حکمت نظری مطرح است می‌داند؛ یعنی اگر چنین نباشد دور و تسلسل پیش می‌آید. او از رویکرد فلاسفه و متکلمان تعجب می‌کند که چگونه در حکمت نظری به دلیل دور و تسلسل، به بدیهیات توجه کرده‌اند، اما در حکمت عملی به این دلیل و لازمه‌‌‌اش که توجه به بدیهیات است توجه نکرده‌اند. پس از بیان مطالب بالا، سخن خود را این‌گونه خلاصه می‌کند:

ومن هنا تبین الأُمور التالیة:

۱. أنّ المدّعی للحسن والقبح الذاتیین فی غنى عن البرهنة لما بیناه، كما أنّ المدّعی لامتناع اجتماع النقیضین وارتفاعهما كذلك لما عرفت من أنّ الحكم بهما فی الجملة من الأُمور البدیهیة.

۲. أنّ حسن الأفعال أو قبحها على قسمین: قسم منها یعدّ من المعلومات الأوّلیة لكل إنسان تجرّد عن أی رأی مسبق یحكم بهما عقله بالبداهة بلا تروّ وفكر وقسم منها تعلَم حاله بالانتهاء إلى تلك المعلومات الضروریة.

۳. أنّ لفظ البدیهی والنظری وإن كانا یستعملان فی المعقول النظری دون

1.. سبحانى، الرسائل الأربع (قواعد اصولیة و فقهیة)، ج۱، ص ۱۵۔ ۱۶‌.

  • نام منبع :
    قاعده کلامی حُسن و قُبح عقلی
    سایر پدیدآورندگان :
    مهدی نصرتیان اهور
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    اتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    01/01/1398
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 5268
صفحه از 207
پرینت  ارسال به