(قُلْ يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنْ كُنْتُمْ في شَكٍ مِنْ ديني؛۱
بگو ای مردم اگر در عقیده من شک دارید).
(قالَتْ رُسُلُهُمْ أَ فِي اللَّهِ شَكٌ فاطِرِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ؛۲
رسولان آنها گفتند آیا در خدا شک است خدایی که آسمانها و زمین را آفریده).
(بَلِ ادَّارَكَ عِلْمُهُمْ فِي الْآخِرَةِ بَلْ هُمْ في شَكٍ مِنْها؛۳
آنها (مشرکان) اطلاع صحیحی درباره آخرت ندارند بلکه در اصل آن شک دارند).
(بَلْ هُمْ في شَكٍ مِنْ ذِكْري؛۴
آنها در حقیقت در اصل شک من تردید دارند).
در تمام این آیات برای شک یک متعلَّق در نظر گرفته شده است. «مَّا أَنْزَلْنا»، «ديني» «اللّٰه»، «آخرت» و «ذکر» عناوینی واحداند که شک در آنها رخ داده است. البته میتوان این امور واحد را به نحوی به کثرت بازگرداند، اما این امر مستلزم تکلف و خروج از اصل اصالت تعابیر قرآنی است؛ زیرا در صورت پذیرش وجود دو امر متناقض ناچار خواهیم شد که در هر آیه امور گوناگونی در تقدیر بگیریم بدون آنکه قرینهای در متن یاریکننده این تقدیرات باشد. بر این اساس، باید نمونه اولیه معنای شک در قرآن را تعلق به یک امر در نظر گرفت، نه امور متعدد.