مسیرپیما و مرزنما نشان میدهد که معنای نهفته در یقین فراتر از یک امر معرفتشناختی صرف است؛ زیرا عمل تنها با کسب علم، حتی به صورت زوالناپذیر و ثابت، انجام نمیگیرد و نیاز به چیزی فراتر از یک علم صادقِ ثابت است. بنابراین، دستکم اعتقاد،که کوچکترین مؤلفه برای انجام اعمال صالح است، در یقین وجود دارد. میتوان شاهد دیگری نیز در این باره ارائه کرد و آن این است که یقین در مورد کافران به صورت اسمی به کار نرفته است، در حالی که میدانیم کافران با برهانهای متقن پیامبران و معجزات آنان که قران با عنوان بینات از آنها یاد کرده، از علم کافی و ثابت درباره خداوند و قیامت برخوردار بودند؛ اما هیچگاه این علم به ایمان منتهی نشد و قرآن نیز ازعلم ثابت کافران با عنوان یقین یاد نکرده است.
در دستهای دیگر از آیات، یقین در همنشینی با واژگانی که نشاندهنده فرآیند معرفتاند، نظیر تبیین و تفصیل، آمده است:
(قَدْ بَيَّنَّا الْآياتِ لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ؛۱
آیات و نشانهها را برای اهل یقین (و حقیقتجویان) روشن ساختهایم).
(وَ فِي الْأَرْضِ آياتٌ لِلْمُوقِنينَ؛۲
در زمین آیاتی برای جویندگان یقین است).
(وَ في خَلْقِكُمْ وَ ما يَبُثُّ مِنْ دابَّةٍ آياتٌ لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ؛۳
و نیز در آفرینش شما و جنبندگانی که (در سراسر زمین) پراکنده ساخته نشانههایی است برای جمعیتی که اهل یقینند).
برخی از مفسران یقین در این آیات را به طلب یقین معنا کردهاند،۴ بدون اینکه