وَ لَا يُرَدُّ بَأْسُنَا عَنِ ٱلْقَوْمِ ٱلْمُجْرِمِينَ؛۱
تا آن گاه که رسولان مأیوس شدند و (مردم) گمان کردند که به آنان دروغ گفته شده در این هنگام یاری ما به سراغ آنها آمد آنان را که خواستیم نجات یافتند و مجازات و عذاب ما از قوم گنهکار بازگردانده نمیشود).
در این آیه خداوند متعال به ظنی که برای پیامبران در مورد تکذیب آنان از سوی قومشان رخ داده است اشاره میکند. اطمینان و سکون نفس بر متعلَّق این ظنون به اندازهای در پیامبران وجود داشته که حتی ناامیدی آنان را رقم زده است. با حفظ این مقدمه که پیامبران بر هدایت اقوام خود بسیار حریص بوده و به سادگی ناامیدی بر آنان سیطره نمییافته، تعبیر (ظَنُّوا) در کنار (اسْتَئْسَ ٱلرُّسُلُ) نشان میدهد که آنان در این علم به تکذیبشان اطمینان یافته بودند و بر این علم سکون معرفتشناختی داشتند. در دیگر آیاتی که ظن در مصداق علم یقینی استعمال شده نیز این شواهد به چشم میخورد و قرآن اقداماتی برای ظانین بیان کرده است که نشان میدهد آنان بر ظن خود و علمی بودن آن آرامش یافتهاند.
در مصادیق دیگری که ظن را عدم العلم دانستهاند، ورق به کلی برمیگردد. قرآن هیچگونه آرامشی برای ظان در نظر نمیگیرد، بلکه وی را از نظر روانی مذبذب و مشوش نشان میدهد؛ از جمله آیهای که به استدلال مشرکان بر انکار قیامت اشاره میکند.
(وَ إِذا قيلَ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَ السَّاعَةُ لا رَيْبَ فيها قُلْتُمْ ما نَدْري مَا السَّاعَةُ إِنْ نَظُنُ إلَّا ظَنًّا وَ ما نَحْنُ بِمُسْتَيْقِنينَ؛۲
و هنگامی که گفته میشد «وعده خداوند حق است و در قیامت هیچ شکی نیست» شما میگفتید: «ما نمیدانیم قیامت چیست؟ ما تنها