شامل این دو مصداق میشود.
در سایر آیات قرآن ظن در جایگاه مرزنما نشسته است؛ از جمله:
(وَ يُعَذِّبَ الْمُنافِقينَ وَ الْمُنافِقاتِ وَ الْمُشْرِكينَ وَ الْمُشْرِكاتِ الظَّانِّينَ بِاللَّهِ ظَنَ السَّوْءِ؛۱
و مردان و زنان منافق و مردان و زنان مشرک را كه به خدا گمان بد مىبرند، عذاب كند).
در آیه فوق (الظَّانِّينَ بِاللَّهِ) صفت یا نعت (الْمُنافِقينَ وَ الْمُنافِقاتِ وَ الْمُشْرِكينَ وَ الْمُشْرِكاتِ) است که در جایگاه مرزنما نشستهاند و ضمیر مستتر در «يُعَذِّبُ»، که به خداوند بازمیگردد؛ مسیرپیما است. بنابراین، نقطه اولیه و کانونی آیه خداوند است و الظَّانِّينَ، که میتوان آن را صفتی جانشین موصوف - در معنا - دانست، نقطه ثانویه شمرده میشود. به این معنا که منافقان و مشرکان کسانیاند که به خداوند ظن دارند. از نظر نحوی، ظن سوء مفعول مطلق نوعی است که ظن موجود در ظانین را روشن میکند. ظن سوء در برابر ظن خیر قرار دارد که در آیه زیر به آن اشاره شده است:
(لَوْ لا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بِأَنْفُسِهِمْ خَيْراً وَ قالُوا هذا إِفْكٌ مُبين؛۲
چرا هنگامی که این (تهمت) را شنیدید مردان و زنان باایمان نسبت به خود گمان خیر نبردید و نگفتید این دروغی بزرگ و آشکار است).
بر این اساس، منافقان و مشرکان کسانیاند که به خداوند سوءظن دارند. سؤالی که در این آیات رخ مینماید این است که آیا سوء ظن نوعی ظن اخلاقی به شمار میرود یا معرفتی یا هر دو. با توجه به کارکرد واژگان سوء و خیر، به نظر میرسد این آیات نوعی مفهوم اخلاقی را به نمایش میگذارند. در صورت اخلاقی بودن ظن در