همین معنا در علم اصول فقه پذیرفته شده است، به گونهای که علمای اصول در ماهیت ظن چندان بحث نمیکنند و آنچه در این علم به آن توجه میشود، بحث حجیت و اعتبار ظن است. با وجود این، برخی از فقها و اصولیان در ماهیت ظن مباحثی مطرح کردهاند؛ نمونه اعلای آن سخن صاحب معالم در معنای ظن است:
هو الوصف النفسانی المقابل للقطع و الشک فهو عبارة عن الطرف الراجح من شِقی التردید الحاصل فی الذهن و قد یطلق علی الاسباب الخاصة الموجبة غالباً لحصول ذلک الرجحان.۱
بنا بر تعریفهایی که از ظن بیان شد، ظن از دیدگاه اصول و منطق، وصفی نفسانی است؛ به این معنا که اگر نفس انسان در امری حالت سکون نداشته باشد و احتمال راجح در آن بدهد، برای انسان ظن حاصل شده است. مرحوم آیتاللّٰه مشکینی در تعریف ظن آورده است:
هو لغةً و اصطلاحاً عبارة عن الطرف الراجح من طرفی التردید فی الذهن و قد یطلق اصطلاحاً علی الاسباب الذی تورث الظن بحسب الغالب.۲
بنا بر این تعریف، هرگاه ذهن انسان در مورد موضوعی دچار تردید شود، اگر به یک طرف تردید میل بیشتری داشته باشد و میل به طرف دیگر ضعیف باشد، طرف راجح و قوی را ظن میگویند؛ همانگونه که برخی دیگر از معاصران به همین معنا در ظن تصریح کردهاند:
هرگاه در یک موضوع دو احتمال باشد، یکی راجح و دیگری مرجوح.... احتمال اول را مظنون مینامند و احتمال دوم را موهوم.۳