در زعم - در دیدگاه قرآن - رخ میدهد این است که شخصی میداند که امر مورد اعتقاد وی واقعیت ندارد، ولی به آن ملتزم میشود و آثار امر واقعی را بر آن مترتب میکند. این معنا حتی با پندار نیز موافق نیست؛ زیرا پندار در حقیقت جهل مرکب است و زعم چنین معنایی ندارد، بلکه امری نظیر جهل بسیط است که بر اساس آن شخص با وجود آنکه علم به غیر واقعی بودن تصور خود پیدا میکند، به آن ملتزم میشود. این معنا یکی از معانی سهگانه جهل۱ است؛ یعنی انجام دادن فعل بر خلاف آن چیزی که سزاوار آن است. برای توضیح بیشتر به آیه زیر توجه کنید:
(قُلِ ادْعُوا الَّذينَ زَعَمْتُمْ مِنْ دُونِهِ فَلا يَمْلِكُونَ كَشْفَ الضُّرِّ عَنْكُمْ وَ لا تَحْويلاً؛۲
بگو: «كسانى را كه غير از خدا (معبود خود) مىپنداريد، بخوانيد؛ آنها نه مىتوانند مشكلى از شما برطرف سازند و نه میتوانند تغييرى در آن ايجاد كنند).
استدلال موجود در آیه استدلالی نوعی است؛ یعنی هر انسانی که از نعمت عقل برخوردار باشد به محتوای آن اذعان میکند. به این ترتیب، کافران به غیرواقعی و عدمی بودن شریکانی که برای خداوند در عبادت در نظر میگرفتند علم کافی داشتند؛ اما همچنان بر قول خود پا میفشردند. در حقیقت، آنان امر عدمی - شریک الباری - را میپرستیدند که خود نیز به عدمی بودن آن آگاه بودند. این اطلاع را میتوان در آیه زیر نیز مشاهده کرد:
(قُلْ يا أَيُّهَا الَّذينَ هادُوا إِنْ زَعَمْتُمْ أَنَّكُمْ أَوْلِياءُ لِلَّهِ مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ