الظَّنِّ وَ ما قَتَلُوهُ يَقيناً)؛
و گفتارشان كه: «ما مسيح، عيسى بنمريم، پيامبر خدا را كشتيم»، در حالى كه نه او را كشتند و نه بر دار آويختند، لكن امر بر آنها مشتبه شد و كسانى كه در مورد (قتل) او اختلاف كردند، از آن در شک هستند و علم به آن ندارند و تنها از گمان پيروى مىكنند؛ و قطعاً او را نكشتند.
بر پایه این آیه، آنچه سبب شده مسیحیان در قتل عیسی دچار شک باشند، مشتبه شدن امر بر آنان بوده است؛ یعنی یک ادراک ظاهری نادرست، معرفتی نادرست در پی داشته است. اما شک در آیه فوق به مورد اختلاف، یعنی قول به کشته شدن عیسی باز میگردد. شک در آیه نیز به یک اعتقاد باز میگردد و به سبب شبهه در ادراک حسی ایجاد نشده؛ زیرا شبهه از نقل حاصل شده، نه از ادراک بینایی یا شنوایی یا سایر ادراکات ظاهری انسان. به عبارت دیگر، یک ادراک ناقص یا نادرست سبب چنین تردیدی نیست، بلکه این اختلاف از دسترسی نداشتن به واقع سرچشمه گرفته است. البته باید اعتراف کرد که دسترسی نداشتن به واقع خود عاملی معرفتشناختی است.
عوامل روانشناختی
بر پایه شواهد قرآنی، مهمترین عوامل در ایجاد شک عاملهای روانشناختیاند. یکی از این عوامل تکبر است که در آیات ۳۴ و ۳۵ سوره غافر به آن اشاره شده است:
(وَ لَقَدْ جَاءَكُمْ يُوسُفُ مِن قَبْلُ بِالْبَيِّنَاتِ فَمَا زِلْتُمْ فىِ شَكٍ مِّمَّا جَاءَكُم بِهِ حَتىَّ إِذَا هَلَكَ قُلْتُمْ لَن يَبْعَثَ اللَّهُ مِن بَعْدِهِ رَسُولًا كَذَالِكَ يُضِلُّ اللَّهُ مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ مُّرْتَابٌ* الَّذِينَ يُجادِلُونَ فىِ ءَايَاتِ اللَّهِ بِغَيرِ سُلْطَانٍ أَتَئهُمْ كَبُرَ مَقْتًا عِندَ اللَّهِ وَ عِندَ الَّذِينَ ءَامَنُواْ كَذَالِكَ يَطْبَعُ اللَّهُ عَلىَ كُلّ قَلْبِ مُتَكَبِّرٍ جَبَّارٍ؛