ما آیات آفاق و انفس را میآوریم تا روشن شود که قرآن حق است).
(لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَي؛۱
در قبول دين اكراهى نيست. (زيرا) راه درست از راه انحرافى روشن شده است).
در آیه اخیر روشنشدگی رشد از گمراهی، بیان دیگری از علم را به تصویر میکشد. در آیه ۲۵۹ سوره بقره به تصریح تبین به جای علم به کار رفته است.
و بر اساس آن میتوان گفت که جوهر علم، تبین است:
(فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ قالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللَّهَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدير؛
هنگامی که برای او تبین حاصل شد، گفت میدانم خدا بر هر چیزی توانا است).
با پذیرفتن تفاوتهای علم و تبیین روشن میشود که تبیین یک فرآیند صرفاً معرفتی است. به این ترتیب، اگر مفهوم یقین در این آیات یک مفهوم معرفتشناختی باشد، این پرسش مطرح میشود که چگونه نشانهها برای کسانی که از دلالت دالّ بر مدلول اطلاع دارند، تبیین میشوند. این نکته نشان میدهد که یقین در مفهوم خود مؤلفهای غیر معرفتی دارد که برخی افراد به دلیل برخورداری از آن موقن نامیده شدهاند. این افراد نیاز به علم دارند و با بیان نشانهها از جانب خداوند به معرفت مورد نیاز دست مییابند. تقسیم علم به معرفت اجمالی و تفصیلی نیز راهگشا نیست؛ زیرا هیچ یک از لغتدانان و معرفتشناسان یقین را علم اجمالی معنا نکردهاند. اگرچه واژگان جانشین یقین در آیات متناظر، واژگانی معرفتشناختیاند (یعلمون و یعقلون۲)، به دلیل آنکه