301
معناشناسی مراتب معرفت در قرآن (با تأکید بر روش معناشناسی شناختی)

تنها به ثابتات تعلق می‏گیرد. از آنجا که قید امکان در تعریف یقین وارد شده، علم تنها در صورتی یقینی خواهد بود که به ثابتات تعلق گرفته باشد. به همین دلیل برخی از فیلسوفان، نظیر فارابی، اعتقاد داشته‏اند که قضایایی نظیر «هوا بارانی است» یقینی نیستند. این به آن معنا است که متعلِّٰق یقین باید امری زوال‏ناپذیر باشد. بنابراین، علم به ثابتات، به عنوان متعلَّق یقین، با عنوان علم ثابت متفاوت است؛ زیرا ثابت و زوال‏ناپذیر بودن گاه صفت متعلَّق علم است و گاه صفت خود علم. در بحث علم به ثابتات سخن از متعلَّق یقین است. حال معیار ثابت و زوال‏ناپذیر بودن از دیدگاه این دسته از فیلسوفان چیست؟ آیا مراد از ثابت بودن به معنای زوال‏ناپذیری عقل فلسفی است؟ با توجه به مثال‏هایی که فارابی در این باره آورده، مراد حکم عقل فلسفی در این باره است که حتی احتمال یک درصد خطا را نفی می‏کند؛ زیرا وی تنها مفادی نظیر «عدد دو زوج است» را یقینی به شمار آورده است. با این وصف، در صورتی که عقل احتمال خطا - هر چند بسیار اندک و نزدیک صفر - بدهد، آن قضیه یقینی نخواهد بود.

با توجه به این مقدمه باید اذعان کنیم که چنین ثابتی مورد نظر قرآن نیست. قرآن در موارد اندکی که به متعلَّق یقین اشاره کرده، آنها را اموری ثابت و حتمی می‏داند؛ اما این متعلَّقات اموری‏اند که دید عقل منطقی و فلسفی نقیض آن را محتمل می‏شمارد. به بیان دیگر، ثابتاتی که مورد نظر قرآن‏اند در حقیقت ثابتات شرعی‏اند، نه امور ثابت عقلانی. حتی اگر این امور ثابت شرعی امر ارشادی محسوب شوند، ثباتشان نظیر قضیه «عدد دو زوج است» نخواهد بود. از دیدگاه فارابی، امور ثابت فقط به اموری اطلاق می‏شود که از دسته بدیهیات اولیه‏اند که صرف تصور موضوع و محمول به ایجاد نسبت میان آنان می‏انجامد، در حالی که امور ثابت و زوال‏ناپذیر در آیات قرآن یا حکم شرعی‏اند یا حکم


معناشناسی مراتب معرفت در قرآن (با تأکید بر روش معناشناسی شناختی)
300

خارج در معنای یقین لحاظ شده است. هیچ قرینه دیگری در آیه مشاهده نمی‏شود که نشان دهد مطابقت با خارج از غیر واژه یقین فهم می‏شود. به بیان دیگر، هدهد سلیمان به این دلیل خبر خود را یقینی نامید که با واقعیت خارجی انطباق داشت. آیه دیگری که می‏توان در آن رد پای واقع را در مفهوم یقین مشاهده کرد آیه زیر است:

(وَ إِنَّ الَّذينَ اخْتَلَفُوا فيهِ لَفي‏ شَكٍّ مِنْهُ ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إلَّا اتِّباعَ الظَّنِّ وَ ما قَتَلُوهُ يَقيناً).۱

خداوند کشته شدن عیسی علیه السلام را امری غیرواقعی می‏داند و آن را پیروی از غیرعلم و در مقابل، کشته نشدن عیسی علیه السلام را امری یقینی توصیف می‏کند. بنابراین، یقین در (وَ ما قَتَلُوهُ يَقيناً) معنای مطابقت با واقع را در خود حفظ کرده است. با در نظر گرفتن این امر که یقین در این فراز به موضوعی خارجی تعلق گرفته می‏توان انطباق با واقعیت عینی را در (وَ ما قَتَلُوهُ يَقيناً) قطعی دانست.

به جز آیاتی که بررسی شدند، می‏توان تمام مواردی که یقین در آنها به صورت اسمی نمابرداری شده را به نوعی نشان دهنده انطباق با واقعیت خارجی به شمار آورد. به این ترتیب، مؤلفه معنایی مطابقت با واقعیت را در نمونه اولیه یقین قرار می‏دهیم.

علم به ثابتات

از دیدگاه منطق‏دانان و فیلسوفان، یقین فقط به امور ثابت تعلق می‏گیرد و علم به متغیرات از دایره یقین خارج است. از این رو، یکی از ویژگی‏های یقین در منطق عدم امکان نقض مضمون قضیه است. بر این اساس، یقین به معنای اخص آن

1.. سوره نساء، آیه ۱۵۷.

  • نام منبع :
    معناشناسی مراتب معرفت در قرآن (با تأکید بر روش معناشناسی شناختی)
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    01/01/1398
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 18408
صفحه از 416
پرینت  ارسال به