مشرکان در پی نداشتند. به بیان دیگر، اگر نتیجه رؤیت ملکوت براهین ذهنی باشد و آن نیز یقین در پی داشته باشد، این یقین پس از براهین ابراهیم علیه السلام نباید به او اختصاص یابد و سایر انسانها نیز باید به یقین برسند، در صورتی که چنین چیزی در واقع رخ نداده است.
این برداشت با روایات نیز تنافی دارد.۱ آنچه متن آیه بر آن دلالت میکند این است که رؤیت - حسی یا شهودی - بدون هیچ گونه عملیات ذهنی و برهان منطقی یقین را در پی داشته است. همانگونه که در استعمال اسمی یقین بیان شد، استفاده از واژه رؤیت با تأکیدهای لفظی بسیار برای بیان تماس مستقیم با واقعیت است. بر این اساس مشخص میشود که مراد از رؤیت ملکوت از سوی ابراهیم علیه السلام در آیه تماس مستقیم و بیپرده وی با واقعیت ملکوت آسمانها و زمین بوده است. آیه دیگری که به منشأ یقین بودن ادراک حسی - سمع و بصر - تصریح میکند، آیه زیر است:
(وَ لَوْ تَرى إِذِ الْمُجْرِمُونَ ناكِسُوا رُؤُسِهِمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ رَبَّنا أَبْصَرْنا وَ سَمِعْنا فَارْجِعْنا نَعْمَلْ صالِحاً إِنَّا مُوقِنُونَ؛۲
و اگر ببينى مجرمان را هنگامى كه در پيشگاه پروردگارشان سر به زير افكنده، مىگويند: «پروردگارا، آنچه وعده كرده بودى ديديم و شنيديم؛ ما را بازگردان تا كار شايستهاى انجام دهيم؛ ما (به قيامت) يقين داريم»).
بر اساس این آیه مجرمان یقین خود را مستند به مواجهه با واقع از طریق ابصار و استماع کردهاند. بنابراین باید تأکید کنیم که یقین - هر مفهومی که داشته باشد - میتواند از ادراک حسی و شهودی و برهان عقلی حاصل شود.