معرفتشناختی پرده برمیدارند؛ صریحترین این آیات آیه زیر است:
(وَ لَوْ تَرى إِذِ الْمُجْرِمُونَ ناكِسُوا رُؤُسِهِمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ رَبَّنا أَبْصَرْنا وَ سَمِعْنا فَارْجِعْنا نَعْمَلْ صالِحاً إِنَّا مُوقِنُونَ؛۱
و اگر ببينى مجرمان را هنگامى كه در پيشگاه پروردگارشان سر به زير افكنده، مىگويند: «پروردگارا، آنچه وعده كرده بودى ديديم و شنيديم؛ ما را بازگردان تا كار شايستهاى انجام دهيم؛ ما (به قيامت) يقين داريم»).
یقین در این آیه نتیجه غیرمباشری ادراک حسی دانسته شده است. ادراکات حسی، نظیر دیدن و شنیدن، مبادی معرفت به شمار میروند. بنابراین، یقینی که تابعی از بصر و سمع باشد به طور قطع تعلق به حوزه معرفتشناختی خواهد داشت. استدلال به اینکه آنان با دیدن و شنیدن یقین یافتهاند، نشان میدهد آنان خود را معذور دانستهاند و عذرشان چیزی جز جهل نبوده که با دیدن و شنیدن عذر آنان برطرف شده است، از این جهت به یقین دست یافتهاند. آیه مؤلفه دیگری در تعلق یقین به حوزه دیگری ارائه نکرده است تا بتوان احتمال دیگری نیز مطرح کرد.
دسته دیگری از آیات یقین سخن از کاربرد نشانهها در یقین به میان میآورند و میدانیم که نشانهها برای انتقال معارف به کار میآیند. هر نشانه دالّی است که به مدلول و معنایی دلالت میکند۲ و معرفت نیز چیزی جز دریافت معانی نشانهها و انتقال به مضمون آنها نیست. نمونه زیر یکی از این آیات است که در آن بر اساس آیه فوق آفرینش آسمانها و زمین نشانهای در نظر گرفته شده که دارای کارکرد معرفتی است و از این معرفت با عنوان یقین یاد شده است: